top of page

انحصار روشنفکری؟ بازخوانی ادعای چپ و واقعیت تاریخی راست در اندیشه معاصر ایران

Updated: 5 days ago

انحصار روشنفکری؟ بازخوانی ادعای چپ و واقعیت تاریخی راست در اندیشه معاصر ایران

- بسیاری از نهادها، ساختارهای آموزشی، پژوهشی و فرهنگی که هنوز در ایران پابرجا هستند، حاصل تلاش سیاستمداران و نهادسازان راستگرای میانه‌رو و میهن‌پرست‌اند؛ از جمله دکتر علی‌اکبر سیاسی در دانشگاه، علی‌اکبر داور در دادگستری، دکتر محمود حسابی در علوم پایه، محمدعلی فروغی در سیاست و عیسی بهادری در هنر و لیست بلندی از شخصیت‌های مشابه.


- چپ ایرانی در حوزه‌هایی چون صنعت، اقتصاد، معماری، ورزش، و آموزش عملی، کمترین نقش نهادساز را ایفا کرده، یا بهتر بگوئیم اساسا نقشی نداشته است. نه‌تنها در ساخت نهادهای علمی و توسعه‌محور غایب بوده، بلکه با گرایش‌های ضدسرمایه‌داری، ضدتولید و ضدسازمانگرایی غیرسیاسی، به مانعی برای توسعه میدانی بدل شده است.


- آیا چپ ایرانی، پس از رویداد ۵۷ که خود در آن نقش جدی داشت، توانسته برنامه‌ای آبادگرانه برای آینده ارائه کند؟ آیا هنوز هم درگیر زبان اعتراض است یا توان تدوین طرح‌های عملی را دارد؟ در حالی که طیف‌های راست میهن‌‌پرست، پروژه‌هایی چون «ققنوس»، «خوارزمی»، «امید ایران»، «شکوفایی» و ده‌ها طرح اجرایی دیگر را در مسیر توانمندسازی ایران آینده پی گرفته‌اند.


- در نهایت، مسیر بازسازی علوم انسانی و فضای فکری ایران، نه در وفاداری به چپ یا راست، بلکه در عبور از کلیشه‌های انحصارطلبانه، بازشناسی نقش نهادسازی علمی، و گشودن میدان به‌ سوی چندصدایی، نقد روشمند و خردورزی آزاد نهفته است؛ جایی که اندیشه بجای برچسب، منطق بجای شعار، و عمل بجای ادعا بنشیند. روشنفکری واقعی آنجاست که سخن، پشتوانه‌ی ساختن باشد؛ نه ابزاری برای حذف، و نه نقابی برای قدرت.


در تاریخ معاصر ایران به‌ ویژه از نیمه سده بیستم به اینسو، دوگانه‌ای به‌ شدت تثبیت‌شده در فضای روشنفکری سیاسی پدید آمد: چپ نماد آگاهی، فرهیختگی و عدالت‌خواهی؛ راست نماد ارتجاع، استبداد و بی‌سوادی. این گفتمان، که نه‌تنها در محافل سیاسی بلکه در فضای علوم انسانی و فرهنگ عمومی نیز نفوذ یافت، به‌ مرور زمان به نوعی داوری بدل شد؛ به‌ گونه‌ای که بسیاری از جریان‌های فکری، تنها بر اساس نسبت‌شان با چپگرایی یا راستگرایی مورد پذیرش یا طرد قرار گرفتند، فارغ از دقت نظری، عمق علمی یا صداقت روشی.


اما آیا این دوگانه‌سازی، از بنیانی تحلیلی و معتبر برخوردار است؟ آیا واقعاً می‌توان گفت که چپ‌ها در ایران نماینده دانش و توسعه علوم انسانی بوده‌اند و جریان‌های راست، مانعی در برابر آن؟ و از آنسو، آیا برچسب «ارتجاع» که به طیف‌های میهن‌پرست، پادشاهی‌خواه و ایرانگرا زده شده، از تحلیل تاریخی دقیق برآمده یا از پیش‌فرض‌های ایدئولوژیک؟

این مقاله با نگاهی انتقادی می‌کوشد ریشه‌های این کلیشه را واکاود، سهم واقعی چپ‌های ایرانی را در توسعه یا تخریب علوم انسانی بررسی کند، و جایگاه معرفتی جریان‌های راست در تاریخ معاصر ایران را بازبینی نماید. روش این بررسی، مبتنی بر منابع غیرایدئولوژیک، مقایسه تطبیقی و ارجاع به سنت‌های معتبر فلسفی و اجتماعی است؛ نه تأیید یا نفی احساس‌محور.


پیش از داوری درباره جایگاه فکری جریان‌های راست در ایران، باید پرسید «راست» در بافت ایران دقیقاً به چه معناست؟

برخلاف تقسیم‌بندی غربی چپ و راست که غالباً به سیاست اقتصادی محدود می‌شود، در ایران راستگرایی طیفی وسیع از ملی‌گرایان، پادشاهی‌خواهان، ناسیونالیست‌های فرهنگی، لیبرال‌ها، محافظه‌کاران و حتی برخی روشنفکران سنت‌گرا را شامل می‌شود. با این حال، این طیف، در روایت چپگرایانه‌ای که بر فرهنگ سیاسی ایران مسلط بوده، اغلب تحت برچسب‌هایی چون «ارتجاع»، «وابسته»، «ضد خلق» یا «استعمار‌زده» تخطئه شده‌ است؛ بدون آنکه تفاوت‌های بنیادین میان این گرایش‌ها به رسمیت شناخته شود.


آیا این برچسب‌زنی‌ها با واقعیت تاریخی و علمی همخوان است؟ برای پاسخ، باید به کارنامه چهره‌های شاخص راست نگریست. بسیاری از نهادها، ساختارهای آموزشی، پژوهشی و فرهنگی که هنوز در ایران پابرجا هستند، حاصل تلاش سیاستمداران و نهادسازان راستگرای میانه‌رو و میهن‌پرست‌اند؛ از جمله دکتر علی‌اکبر سیاسی در دانشگاه، علی‌اکبر داور در دادگستری، دکتر محمود حسابی در علوم پایه، محمدعلی فروغی در سیاست و عیسی بهادری در هنر و لیست بلندی از شخصیت‌های مشابه.


در مقابل، چپ ایرانی از دهه ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰، با تمرکز بر مطبوعات، ترجمه و پیوند زدن دانش با مبارزه سیاسی، فضای غالب فکری را اشغال کرد. با بهره‌گیری از مفاهیم ترجمه‌شده و گاه بدون زمینه‌سازی معرفتی  توانست خود را نماینده دانش و تفکر معرفی کند؛ اما در عمل، با حذف رقبای فکری و سیطره بر روایت فرهنگی، سهمی دوگانه یافت: نقش در انتقال واژگان نوین، و همزمان، محدود ساختن علوم انسانی به ابزار مبارزه ایدئولوژیک.


این پدیده را می‌توان در چارچوب نظری هژمونی فرهنگی به تعبیر گرامشی تحلیل کرد؛ جایی که یک جریان فکری نه فقط با قدرت سیاسی، بلکه با تصرف زبان، فضاهای گفتگو و نظام مفهومی جامعه، اعتبار خود را تثبیت می‌کند. چپ ایرانی، به‌ ویژه از دهه ۱۳۲۰ خورشیدی در سه حوزه نفوذ یافت: از تسلط بر مطبوعات و نهادهای فرهنگی، تا ترجمه علوم اجتماعی مدرن (اغلب با محوریت چهره‌های مارکسیستی)، و پیوند دادن دانش سیاسی به تعهد ایدئولوژیک. نتیجه، شکل‌گیری تصویری از چپ به‌ عنوان حامل آگاهی و از راست به‌ عنوان نماد ناآگاهی بود. تصویری که بیشتر بر اشغال فضای گفتمانی و حذف رقبا استوار بود تا بر کارنامه نظری مستقل.


این نکته زمانی برجسته‌تر می‌شود که درمی‌یابیم چپ ایرانی در حوزه‌هایی چون صنعت، اقتصاد، معماری، ورزش، و آموزش عملی، کمترین نقش نهادساز را ایفا کرده، یا بهتر بگوئیم اساسا نقشی نداشته است. نه‌تنها در ساخت نهادهای علمی و توسعه‌محور غایب بوده، بلکه با گرایش‌های ضدسرمایه‌داری، ضدتولید و ضدسازمانگرایی غیرسیاسی، به مانعی برای توسعه میدانی بدل شده است. در نقطه مقابل، دستاوردهای نهادگرایان راست ،از دانشگاه  تا دادگستری نوین، از فرهنگستان زبان تا موزه ایران باستان و هنرهای معاصر جلوه‌هایی از عقلانیت برنامه‌محور، غیرایدئولوژیک و توسعه‌گرا بوده‌اند که تا امروز دوام یافته است.


در هنر و معماری و موسیقی نیز، تمایز میان این دو نگرش روشن است. چهره‌هایی چون عیسی بهادری، هوشنگ سیحون،  وزیری و زنده رودی، با وجود حتی جایگاه جهانی، کمتر در گفتمان چپ بازنمایی شده‌اند.

در حالی که بسیاری از چهره‌های وابسته به جناح چپ  حتی با اثرگذاری کمتر و ناچیز جایگاه پررنگ‌تری در ویترین روشنفکری یافته‌اند.


این روند، بیشتر حاصل بازنمایی گفتمانی بوده تا معیارهای واقع‌گرایانه در سنجش دانش و اثر.

در ادامه‌ی همین روند، با رویداد ۵۷ و شکل‌گیری جمهوری اسلامی، بسیاری از مفاهیم گفتمان چپ در پیوند با ایدئولوژی اسلامی بازتولید شدند. واژگانی چون «امت»، «مستضعف»، «استکبار»، «دشمن طبقاتی»، که پیشتر در قاموس چپ مارکسیستی کاربرد داشتند، اینبار در دستگاه مفهومی اسلامگرایان انقلابی جای گرفتند و چپ ایرانی، عملاً به یکی از بسترهای زبانی و مفهومی برای مشروع‌ جلوه دادن نظم انقلابی جدید بدل شد.

نتیجه، سلطه نوعی «دانش ایدئولوژیک» بود که نه بر بنیاد روش علمی، بلکه بر محور وفاداری سیاسی و دینی سنجیده می‌شد که نتایج آن کاملا مشهود است.


مفهوم «ارتجاع» اصولاً به بازگشت به وضعیت پیشامدرن و مخالفت با نوسازی اشاره دارد. اگر این تعریف را بپذیریم، چگونه می‌توان پادشاهی‌خواهان نهادساز ، نوساز و آبادگر را «مرتجع» نامید؟ کسانی که با تکیه بر نهادهای ملی، توسعه آموزش، زیرساخت، و نظام حقوقی، کشور را به سمت مدرنیته سوق دادند. مقایسه عملکرد تاریخی، نشان می‌دهد که راست در ایران برخلاف تصویر غالب  بیش از شعار، درگیر ساختن، آموزش، نهادسازی و توسعه بوده است.


اما آیا چپ ایرانی، پس از رویداد ۵۷ که خود در آن نقش جدی داشت، توانسته برنامه‌ای آبادگرانه برای آینده ارائه کند؟ آیا هنوز هم درگیر زبان اعتراض است یا توان تدوین طرح‌های عملی را دارد؟ اساساً آیا اندیشه چپ توان تفکر به سازندگی و آبادی دارد؟ نمونه آن در کجای تجربه جهانی به چشم می‌خورد؟


در برابر این سکوت نظری و عملی، طیف‌های راست میهن‌‌پرست، پروژه‌هایی چون «ققنوس»، «خوارزمی»، «امید ایران»، «شکوفایی» و ده‌ها طرح اجرایی دیگر را در مسیر توانمندسازی ایران آینده پی گرفته‌اند. این تحرک، بازتابی از تمایز جدی در نسبت میان ایدئولوژی و عمل است. شاید اکنون زمان آن فرا رسیده که سنجش روشنفکری از معیارهای ایدئولوژیک به‌ سوی کارنامه، از شعار به ساخت، و از خودخواندگی به اثربخشی منتقل شود.


چپ ایرانی در حوزه ترجمه و واژگان مفاهیم نوین چون ایدئولوژی، طبقه، ساختار، ازخودبیگانگی و غیره، نقش ایفا کرد؛ اما همین جریان با ایدئولوژیک‌ کردن دانش، طرد اندیشه‌های مخالف و استفاده ابزاری از علم، به مانعی برای رشد متکثر علوم انسانی بدل شد. در حالی که جریان راست، هرچند در نظریه‌پردازی ساختارمند کمتر ظاهر شد، اما در عرصه ساخت، آموزش، نهاد، و حفظ میراث علمی و ملی، سهمی ماندگار و سازنده داشته است.


در نهایت، مسیر بازسازی علوم انسانی و فضای فکری ایران، نه در وفاداری به چپ یا راست، بلکه در عبور از کلیشه‌های انحصارطلبانه، بازشناسی نقش نهادسازی علمی، و گشودن میدان به‌ سوی چندصدایی، نقد روشمند و خردورزی آزاد نهفته است؛ جایی که اندیشه بجای برچسب، منطق بجای شعار، و عمل بجای ادعا بنشیند.روشنفکری واقعی آنجاست که سخن، پشتوانه‌ی ساختن باشد؛ نه ابزاری برای حذف، و نه نقابی برای قدرت.

Comentários

Avaliado com 0 de 5 estrelas.
Ainda sem avaliações

Adicione uma avaliação
bottom of page