top of page

حفظ ایرانیت


ایرانیان مذهب تازیان را فتح کردند

بی چیزها با استعمار ایران به همه چیز رسیدند!


بار دوم که ابدیت ایران بآزمایش گذارده شد پس از هجوم اعراب بود و از این آزمایش نیز ایران پیروز در آمد.

هجوم اعراب بارها بیش از هجوم یونانیان حفظ ایرانیت را مشکل ساخت.


‏در مقام ایرانیت حمله اسکندر و مقدونیها را میتوان يك تصادم شوم نظامی اتفاقی و موقتی محسوب داشت.

اسکندر نتوانست باساس، ایرانیت خدشه ای وارد آورد.

بهمین جهت صرف برتری نظامی ایران را از شر یونان و یونانیان رهانید و بایرانیت فرصت داد تا برشد خود ادامه دهد. ولی صرف تفوق نظامی بر اعراب برای حفظ ایرانیت کافی نبود.


هجوم اعراب باعث رواج اسلام شد و قبول اسلام نه تنها متضمن تغییر عقاید مذهبی بلکه مستلزم یک رشته دگرگونیهای انقلابی در سازمان سیاسی و اجتماعی کشور در وضع خانواده و وضع افراد در برابر دولت ، در هدف زندگانی و حتی در امور عادی روزانه بود.

با قبول اسلام بایستی هدفها و طرز تفکر و تحقیق و زبان و بیان علم و فلسفه عوض میشد و در سبکها و موضوعهای هنری تجدید نظر کلی بعمل میآمد.


ایرانیان بعد از آنکه اسلام را پذیرفتند از روی اخلاص برای ترویج اسلام و تائید قدرت آن و تشکیل و رشد تمدن اسلامی و ترقی و گسترش زبان عرب کوشیدند تا جائیکه مورخین آنانرا عامل اصلی توسعه و رونق جهان اسلام میشمارند.


ایرانیان مسلمان شده نه میخواستند از اسلام دست بردارند و نه يك لحظه ايرانيت را فراموش میکردند بلکه میکوشیدند تا اسلام و ایرانیت هر دو را پیش ببرند و معجزه نبوغ آنان در این است که در این امر ظاهرا غیر ممکن بتوفيق كامل

رسیده اند.


از این رو است که مورخین با تحیر زیاد از غلبه ایران بر اسلام و ایرانی شدن جهان اسلام و دوام اصالت و فرهنگ و هنر ایران صحبت میدارند. و باز بهمین جهت نگارنده معتقد است که استقلال حقیقی ایران دوره اسلامی ، خاصه از زمان غزنویان تا بر سر کار آمدن صفویه بیشتر نتیجه کوشش دانشمندان و هنرمندان ایران است تا نتیجه نام و نشان و یا کاردانی و دلیری سلاطینی که بر آن سرزمین حکومت کرده اند.


تأثیر این سلاطین بیشتر از جهت محیط هایی بوده که بوجود میآوردند و الحق بعضی از آنان در این راه خدمتهای شایانی انجام داده اند و در این خدمتها چند تن از بیگانگان ایرانی شده دست کمی از سلاطین ایرانی الاصل

نداشته اند.


مهمترین گروندگان با سلام ایرانیان بودند ، نه اعراب ، که استحکام و قدرت به اسلام دادند و در عین حال از میان آنان فرقه هائی که بیش از همه قابل توجه است در آمدند. ( ر . پ . دوزی )


ولی اگر ، به نیروی اسلام ، يك مشت مردم نیمه وحشی بیابانهای خشک و سوزان عربستان پیروزیهای نظامی سالهای اول اسلام را سبب شدند ، ایرانیان بودند که نقش عمده را در تشکیل مجموعه موزون و محکمی که تمدن اسلامی خوانده میشود ایفا نمودند و این تمدن مبتنی بر میراث ایران بود که تسلط اسلام را سالها پس از آنکه شمشیر عرب از کار افتاده و عربستان مقام خود را در این جهان اسلام از دست داده بود حفظ نمود. و باز همین تمدن مبتنی بر میراث ایران بود که اسلام را بسر زمین هائیکه هرگز ارتش عرب بآنها پا نگذارده بود رسانید.


ابن خلدون :

این دانشمند مشهور عرب مینویسد :

عجیب ولی حقیقت است که اهل دانش در اسلام چه در علوم دینی و چه در علوم عقلی همه جز چند استثنای محدود ایرانی بوده اند. بین آنها کسانیکه از جهت نژاد عرب بشمار میرفتند از حیث زبان و محیط و اساتید خود خارجی بودند.


از عهد عباسیان نه تنها تشکیلات دینی و دولتی در قالب ایرانی ریخته شد بلکه حتی شکل لباس و انواع غذا و سبك موسیقی و امثال آن نیز تحت تأثیر نفوذ ایرانی بود .


اعراب یزدگردسوم ، پادشاه ساسانی را شکست دادند ولی ایرانیان دست از مبارزه بر نداشتند تا چنانکه ( ر . ن . فرای ) آنرا در عنوان فصل هفتم کتاب خود خلاصه نموده و در زیر عنوان این بخش نقل شده اسلام را فتح کردند و تشخص و استقلال کامل خود را تامین نمودند.


چند نظر دیگر از اعراب درباره تمدن ایران:


غالبا نویسندگان عرب یک نوع تحسین تعجب آمیزی برای امپراطوری معظم ساسانی ، نمونه هنر سیاسی مشرق و برای مردمی که آنرا بوجود آوردند دارند ، پادشاهان ایران بین ملل شهرت نیرومندترین شاهان جهان را دارند و آنها دارای هوش و قدرت تشخیص زیاد بوده و ابوالفدا میگوید: در تشکیلات امپراطوری هيچيك از سلاطین با آنها برابری نمیکند.

در خلاصه عجائب این تعریف را میشود خواند :


ملل کشورهای سلطنتی مختلف به برتری ایرانیان اعتراف دارند. کمال حکومتشان را اسلوب جنگی قشنگشان را ، هنر آنها را در حل کردن رنگها در ترکیب غذا ها و یا دواها ، در طرز لباس پوشیدن، در سازمان ایالاتشان دقت آنها را در اینکه هر چیز را بجایش بگذارند مکاتبات آنها را ونطقهای آنها را ، عمق فکرشان را، پاکیز گیشان را، رفتار صحیحشان را و احترامی که برای سلاطینشان داشتند میستایند. کتابهای تاریخ آنها برای هر کس که بعد از آنها امپراطوریهایی را باید اداره کند نمونه هایی ارائه میدهد.

باز از همین نویسنده : ( ابوالفدا )

ایرانیان از قرنها اداره فکری ملل مسلمان را بعهده داشتند ولی قدرت اخلاقی و سیاسی آنها با سقوط امپراطوری ساسانیان خیلی ضعیف شده بود.


ابن خلدون :


علاوه بر آنچه در قسمتهای پیش آمد برای کسانی که تحت تاثیر ترقیهای علمی وفنی دوره معاصر مردم باختر زمین گرفتار غرب زدگی شده اند خواندن چند سطر زیر آموزنده است :


اهل خاور..... بطور کلی ( اشاره بایرانیان و مردم ماوراءالنهر مینماید ) ریشه های عمیق در دانش و در تدریس و همچنین در تمام هنرهای دیگر دارند. این باندازه ای حقیقت دارد که بسیاری از مسافرین که دنبال دانش از باختر بخاور میروند عقیده دارند که مغزاهل خاور بیش از مغز اهل باختر رشد کرده است.


آنان حتی عقیده دارند كه يك تفاوت بين ما ( اهل باختر ) و آنان در اساس انسانیت وجود دارد ، و درباره این فرض خیلی حرارت بخرج میدهند بدلیل آنچه از تفوق اهل خاور در دانشها و هنرها میبینند. این طور نیست ، يك اختلاف اصلی بین اهل خاور واهل باختر در بین نیست مگر شاید در بین سکنه نواحی بسیار دور آن .... اختلاف بین خاوریان و باختریان فرهنگی است و نتیجه ظرفیتهای فکری است که کسب کرده اند.


شاهان ایران در نزد جهانیان بزرگترین شاهان گیتی شمرده میشوند.

ایشان را خرد بسیار و فکر و هوش بلند بود و در آئین شاهی هيچيك از شاهان جهان بپای ایشان نمیرسد. ( ابوالفدا )


قاضی صاعد اندلس :


هیچ ملتی را نمییابم که از حیث طول مدت سلطنتشان بقدر ایرانیان دوام داشته باشد. مملکت آنان منظم و همواره دفاع از حقوق مظلومین میکنند .


احمد امین مصری :


ایرانیان آنچه در خور زندگانی مادی و معنوی اعم از کشور داری و سیاست و معیشت و ادب است همه را ذکر کرده و چیزی باقی نگذاشته اند .


Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
bottom of page