
فرهنگ کهن ایران, شاهنشاه را نماد دیدگاهی ( سمبول ایدئولوژی ) میشناسد و رهبری و پیشوایی نهان و آشکارش را پذیراست. سرگذشت کهن ایران, شاهنامه ی فردوسی گواه این گفته است. از آغاز تا پایان شاهنامه همه جا با این پیشوایی و راهبری های خردمندانه ی شهریاران و شاهنشاهان ایران روبرو هستیم.
از دیدگاه فرهنگ ایران شاهنشاهی ما بر سه پایه ی بنیادین استوار است که, فر و شکوه یزدانی, دوستی و داد میباشد.
گذشته از فر و شکوه یزدانی که خود پدیدآورنده ی نیکی و نیکوکاری است, در پایه ی استوار دوستی آشکارا میبینم که چگونه شاهنشاهان ما از پیشدادیان تا فرخنده دودمان پهلوی دوستی اشان با مردم, آنان را بر آن داشته که به نیکی و نیکو کاری پیش از دیگران بپردازند.
در این نامه چون به گزارش داد و دهش و نیکوکاری شاهنشاهی می پردازیم.
سیمین پایه از شاهنشاهی داد است.
از داد ترجمه های سه گانه داریم. قانون و دادگری ـ دهش و زمان و زندگی (سن).
در این نامه داد را از دو سوی مینگریم. دادگستری و نیکی و بخشش.
اگر داد را بگونه ی واژه ی برابر دادگستری بگیریم باید پذیرای این راستی باشیم که شهریاران دادگر را بی چون و چرا پادشاهانی مهرورز بخشنده و نیکوکار باید بدانیم زیرا آن زمان که به دادگری مینشستند و داد مردم میگرفتند و داد میدادند، کاری بس نيك به انجام میرساندند که خشنودی یزدان پاک را نیز فراهم میکردند و جلوه ي نيك و زیبای شاهنشاهی را نمایان میساختند.
اگر داد را برابر دادن دهش و نیکوکاری بشمار آوریم که باز هم به بازتاب نیکی و نیکوکاری آنان پرداخته ایم.
میتوان گفت داد و دهش در رهگذر سرگذشت ایران همیشه همراه است. یکی از ویژگیهای شهر یاران آن است که روزهای گوناگون در سال به داد و دهش همگانی مینشستند.
شاهنامه بهترین نمایشگر این داد و دهش است. یکی از روز هاییکه شاهنشاهان به داد و دهش فراوان و همگانی مینشستند هنگام تاجگذاریشان بود در آن هنگام کوشش به این بود که دهش ها همگانی باشد و بیشتر به گونه ی پایه گذاری بنیادهای نيك است که سودش ویژه ی همگان بود.
بر رویهم باید گفت پیش از آنکه این تکدانگان از جهان خاکی چشم بر بندند آنگونه بنیادهای نيك و نیکوکارانه از خود برجای میگذاشتند که سودی پیگیر و جاوید داشته باشد.
در سخنان شاهنشاهان اندرز نامه های آنان سنگ نبشته ها همه جا با گزارش کارهای نیک آنان روبرو هستیم.
شور بختانه می دانیم که نامه های پرارزش و کهن ما یا سوخته شده و یا آنها را به آب بسته اند, متاسفانه که از آنهمه نامه
که در گزارشهای گوناگون که گاه شمارشان به چند میلیون می رسیده است جز چند نامه ی انگشت شمار در دست نداریم. با اینهمه جای بسی خرسندی است که بازهم از آنها میتوان بهره گرفت و چون چراغی فرا راه فرزندان مرز و بوممان گذاشت.
گزارش کارهای نیک و دهشهای مردانه ی شاهنشاهان پیشدادی و کیانی را که شاهنامه بازگو کننده ی آن است در آن نامه می بینید. در این بخش به یادآوری پرتوی ناچیز از گزارش نیکوکاری شاهنشاهان پس از کیانی می پردازیم در اوستا آمده است:
شاهنشاهی اهورایی و یزدانی ویژه ی کسی است که درویشان و بینوایان را دستگیری کند...
هنری پر Henri Berr دانشمند فرانسوی در پیشگفتار نامه اش درباره تمدن ایران با گوشزد به گزارش زندگی کوروش می نویسد:
این شاهنشاه بزرگ, واژگون شاهان سنگدل و ستمکار بابل و آشور, بسیار دادگر و مهربان بود زیرا, زیست و زندگی ایرانی و فرمانهای سرشتی آنان بر بنیاد آموزش زرتشت است. از همین روی بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را دارنده ویژگیهای خشترا میشمردند و همه ی توان و نیروی خود را از خداوند دانسته و آنرا برای نیکی مردم و آسایش و نیکبختی فرا گرد مردم بکار می گرفتند...
داریوش, شاهنشاه سامانگر ایرانی در سنگ نبشته ی در بیستون چنین میگوید:
مردی که با خاندان شاهنشاهی ام همراهی کرد او را نيك نواختم.
در این سنگ نبشته و دیگر نبشته های باستانی شاهنشاهان ایران, همه جا سخن از مردم است، سخن از شادی است، سخن از کارهای نیکی است که انجام شده....
خشیارشاه شاهنشاه هخامنشی پسرداریوش بزرگ در سنگ نبشته اش در تخت جمشید چنین سفارش میکند:
تو که در آینده خواهی بود، اگر بیاندیشی, چگونه در زندگی شاد شوم و به هنگام مرگ خجسته باشم؟ آن دستوری را که اهورامزدا فرموده است پاسدار و به انجام رسان....
در زندگی نامه و کارنامه ی اردشیر پاپکان سر دودمان فرخنده خاندان ساسانی چنین آمده است:
آن زمان که پسرش شاهپور یکم فرزندش هرمزد را به پدر نشان داد, اردشیر فراوان شاد شد و هرمز را گرامی داشت و پس, دهش کرد, و یزدان بزرگ را سپاس گذارد و رام هرمز به بزرگداشت او ساخت....
همچنین در زندگینامه ی اردشیر در پیوست کارنامه ی اردشیر پایکان آمده است که
پس به گاه اردوان نشست, داد آراست, مهتران و کهان سپاه، و موبد موبدان را به پیشگاه فرا خواند و فرمود:
من اندرین بزرگ پادشاهی که یزدان به من داد نیکویی کنم....
اندرز انوشیروان
در نامه ی پرارزش, اخلاق ایران باستان, نوشته ی دانشمند گرانمایه, دین شاه ایرانی (سلیستر)، اندرز انوشه روان خسرو کبادیان (غبادیان) به پارسی کنونی آورده شده است.
از آنجا که در این اندرز نامه پرتوهای درخشانی از زیست و زندگی نیکوکارانه شاهنشاهان ایران به چشم میخورد به باز نوشتش می پردازیم.
چنین گوید که چون انوشه روان خسرو، پور غباد, زندگیش به سرانجام رسید, پیش از آنکه روان از تنش جدا گردد بزرگان را چنین اندرز نمود:
که چون من در گذرم این تخت را برداشته و به اسپانور ( شهری در کنار تیسفون ) ببرید و در آنجا نهاده, مردم را بانگ زده و بگویید ای مردم از بدکاری و گناه بپرهیزید. در کردار نيك كوشا باشید.
به خوشی جهان, دل مبندید.
این تن همان تنی است که تا دیروز از فر و شکوه آن کسی نمیتوانست از سه گام با و نزدیکتر شود و تا دیروز همواره در گسترش اشویی, نیکی, پاکی کوشش میکرد, اینک امروز همان تن راه بنگرید که کسی از ترس پلید شدن به آن نزديك نمیشود و هر کس بان دست نهد تا شستشوی نکند, و خود را پاکیزه نسازد نمیتواند به نماز یزدان پایستد و نباید با نیکان و پاکان آمیزش کند.
آری این تن دیروز از فر و شکوه دست به کس نمیداد و امروز از پلیدی کسی دست به آن نمیگذارد!!
پس ای مردم جهان
پارسا و نیکوکار باشید و در نیکی و بهروزی جهان و جهانیان بکوشید.
در دین راستی و پیمان, استوار بمانید.
اندرز آموزگاران پارسا را بشنوید و بکار بندید.
به آنچه بشما رسیده است خرسند باشید و به دارایی دیگران آز مدارید.
در داد و دهش به بینوایان و نیازمندان کوتاهی مورزید.
بدانید که چون از جهان گذرید فر و شکوهتان تباه گردد و اندوه و شادی در گذرد.
زنهار ای مردم آگاه باشید.
چون زندگی کوتاه, جهان را پشت سر گذارید
راه دوری شما را در پیش است.
برای رستگاری پیشکش پذیرفته نمیشود. زنهار ای مردم تن را بر روان برتری مدهید.
از نیکان باشید تا مینوی گردید.
کسی را ریشخند و سرزنش مکنید چه نیکی و بدی در هر کس هست.
جهان گذران را چون کاروانسرای پندارید و در ان به نیکی رفتار نمایید. زشتی و رنج و آزار را از خود دور سازید.
این نیز گفته اند که:
هر کس باید بیاندیشد و بداند که از کجا آمده است برای چه هست, باز به کجا خواهد رفت, وچه خویشکاری بر گرده ی اوست؟ من چنین میدانم که از نزد هورمزد خدای آمده ام و برای برانداختن زشتی و دروغ به جهان رسیده ام.
باز به جایگاه نخستین خود، نزد هورمزد خدای باز گشت خواهم نمود و از من اشویی، راستی، کوشش و دانایی میخواهد.
یکی از ویژگیهای شاهنشاهان ایران, دانش پروریشان است که در آن دانشمندان رشته های گو ناگون دانش گرد میآمدند بدانگونه که میتوان دربارشان را دانشگاهی دانست.
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشك و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت این فرهی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
جاوید شاه
Comments