
اولین سوء قصد به شاهنشاه
حادثة سوء قصد بجان شاهنشاه ایران، که ساعت ۱۵ روز پانزدهم بهمن ماه سال ۱۳۲۷ شمسی (۴) فوریه ١٩٤٩ میلادی) در محوطه دانشگاه تهران روی داد، یکی از بزرگترین مظاهر خیانت بکشور و نمودایی از افکار و نیات پلید جناح های افراطی دست راستی و دست چپی و بطور يقين توطئة جنایتکارانه ای علیه وحدت ملی و تمامیت ارضی و استقلال ایران بود و هر چند که سوء قصد کننده در همان محل یعنی در محوطه دانشکده حقوق دانشگاه تهران بقتل رسید و ظاهراً
پرده ای از ابهام بر روی آن جنایت هولناك كشيده شد اما بعداً انتشار کتاب « مأموریت برای وطنم نوشته اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی پرده ابهام را از میان برداشت
شاهنشاه در کتاب خود واقعه سوء قصد را چنین شرح داده اند :
سومین واقعه عجیب و تلخ دوران سلطنتم در بهمن ۱۳۲۷ هنگامیکه در جشن سالیانه تاسیس دانشگاه شرکت میکردم روی داد. در آنروز لباس نظامی برتن داشتم و هنگامی که از اتومبیل پیاده شده و در شرف ورود بدانشکده حقوق و محل انعقاد جشن بودم ناگهان صدای شلیک گلوله بگوش رسید و تیرهایی بجانب من شليك شد . با اینکه بظاهر عجیب جلوه میکند ولی سه گلوله بکلاه نظامی من اصابت کرد و آسیبی بسر من وارد نیامد ولی گلوله چهارم از سمت راست گونه وارد و از لب بالائی وزیربینی من خارج گردید .))
شخصی که نسبت بمن سوء قصد کرده و بعنوان عکاس بأن محل راه یافته بود دومتر بیشتر با من فاصله نداشت و لوله طپانچه خود را بسينة من قراول رفته بود . من و او هر دو در روبروی هم قرار گرفته بودیم و کسی نزدیک ما نبود که بین ما حائل باشد و از اینرو میدانستم هیچ مانعی برای اینکه تیرش بهدف برسد در پیش نداشت.
عکس العملی که در آن لحظه فراموش نشدنی از خود نشان دادم هنوز در خاطرم هست. فکر کردم که خود را بروی او بیندازم ولی فورا متوجه شدم که اگر بطرف او جستن کنم نشانه گیری او را آسان خواهم کرد و اگر فرار کنم از پشت سر هدف قرار خواهم گرفت. ناچار فورا شروع بيك سلسله حرکات مارپیچی کردم تا مطابق يك تاكتيك نظامي طرف را در هدف گیری گمراه کنم .
ضارب مجددا گلوله ديگرى شليك نمود که شانه مرا زخمی کرد. آخرین گلوله در لوله طپانچه اوگیر کرد و خارج نشد و من احساس کردم که دیگر خطری متوجه من نیست و زنده ام .
ضارب با غضب بسیار اسلحه را برزمین زد و خواست فرار کند ولی از طرف افسران و اطرافیان من محاصره شد و متاسفانه بقتل رسید و محرکین اصلی او درست معلوم نشدند.
بعداً معلوم شد که وی با بعضی از متعصبین دینی رابطه داشته و در عین حال نشانه هایی از تماس او با حزب منحله توده بدست آمد.
نکته جالب آنکه معشوقه او دختر باغبان سفارت انگلیس در تهران بود .
خون از زخمهای من مانند فواره میجست ولی بخاطر دارم که در همان حالت میل داشتم بانجام مراسم آنروز بپردازم ولی ملتزمين من مانع شدند و مرابه بیمارستان بردند و در آنجا به بستن زخمهایم پرداختند ...
انتشار خبر سوء قصد در پایتخت و شهرستانها چنان هیجانی در افکار عمومی بوجود آورد که نظیر آنرا در تاریخ این کشور کمتر میتوان یافت. همه از خرد و بزرگ و مرد وزن بخیابانهای پایتخت ریخته با بی صبری و ناشکیبایی در انتظار انتشار مژده سلامت شاهنشاه بودند و در شهرستانهای دور و نزدیک مردم به تلگرافخانه ها هجوم آورده میخواستند هر چه زودتر از جریان حادثه سوء قصد آگاه شوند.
در آنمیان تنها کارگردانان تشکیلات جدید حزب توده بودند که با خیال راحت بیش از ده هزار نفر از افراد حزبی را برای برگزاری مراسم یاد بود دکتر تقی ارانی در امامزاده عبداله شهرری گرد آورده و درست در همان لحظاتی که شاهنشاه در کاخ علم و دانش و فرهنگ کشور خود مورد سوء قصد قرار گرفته بودند سخنرانیهای باصطلاح پرشور بر مزار ارانی ایراد میکردند.
دومین سوء قصد
سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ - روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ برابر با ۱۰ آپریل ۱۹۶۵ سرباز وظیفه رضا شمسآبادی در کاخ مرمر به شاهنشاه ایران تیراندازی کرد. به شاهنشاه از این رویداد شوم آسیبی نرسید ولی دو تن از درجهداران وفادار گارد شاهنشاهی کشته شدند. سوء قصد کننده نیز جا بجا کشته شد. هر سال در روز ۲۱ فروردین ماه برای اینکه از این ترور اهریمنی گزندی به جان شاهنشاه نرسید در سراسر کشور آیین نیایش برگزار شد و روز ۲۱ فروردین ماه به تصویب مجلس شورای ملی و مجلس سنا روز نیایش نام گرفت.
شاهنشاه هر روز ساعت ۹ بامداد از کاخ با خودرو به کاخ مرمر میروند و در دفترکار خود به رسیدگی کارهای داخلی و خارجی میپردازند.
هنگامی که شاهنشاه به روال همیشه جلوی پلکان سرسرای کاخ از خودرو پیاده شدند تا وارد ساختمان دفترکار خویش در کاخ مرمر بشوند، سرباز وظیفه گارد که چهل متر دورتر از ساختمان و مسلسل به دست داشت آغاز به تیراندازی کرد و به سوی ساختمان دوید.
هیچ یک از گلولههای شلیک شده به شاهنشاه نرسید ولی گلوله به باغبان کاخ خورد.
اعلیحضرت وارد سرسرا شدند و به درون دفترکار خود رفتند. سوء قصد کننده شتابان کوشش کرد که خود را به سرسرا برساند.
با بلند شدن صدای نخستین رگبار مسلسل یکی از محافظین شاهنشاه که دورتر ایستاده بود به سوی کاخ دوید و به سوء قصد کننده دو تیر شلیک کرد. رضا شمسآبادی ( سوء قصد کننده ) در همین لحظه به یکی از محافظین درون سرسرا تیر زد و وی زخمی را کرد. شمسآبادی هنوز از پای درنیامده بود کماکان سرسرا را به رگبار مسلسل بست تا سرانجام با گلولههای دیگر محافظین به زمین افتاد و نابود شد. گارد جانباز شاهنشاه سخت زخمی شد و پیشمرگ دیگر نیز در خون خود غلتید.
پیشخدمت دیگر اعلیحضرت نیز از دست و بازو تیر خورد. در این روز شوم در درازای چند ثانیه دو تن از خدمتگزاران شایسته ایران جان باختند، پیشخدمت شاهنشاه و باغبان زخمی شدند و خائن انیرانی رضا شمسآبادی کشته و نابود شد.
استوار باباییان نخستین کسی بود که که با سرباز خائن دشمن ایران روبرو شد و به رضا شمسآبادی که به سوی کاخ میدوید فرمان ایست داد، ولی شمسآبادی توجه نکرد، استوار باباییان دو تیر به سوی او شلیک کرد و او را زخمی ساخت. در این زمان رضا شمسآبادی تروریست همدست مائوییستها، استوار باباییان را به رگبار مسلسل بست. استوار باباییان که هنوز نیمه جان بود کشان کشان خود را به شمس آبادی رساند و پاهای شمس آبادی را که میخواست از پلکان ساختمان کاخ مرمر بالا رود با دو دست گرفت و یک گلوله به پای او شلیک کرد تا شاید او را بازدارد. شمس آبادی استوار باباییان را به رگبار دوم مسلسل بست و به زندگی او پایان داد. شمس آبادی با وجود تیری که خورده بود، به پیش رفت و در سرسرای کاخ مرمر با استوار لشکری روبرو شد و او را نیز به رگبار مسلسل بست. دست چپ استوار لشکری از بدنش جدا شد، با این همه استوار لشکری با دست راست تیری به سوی شمس آبادی خالی کرد و در دم جان سپرد. در این هنگام، هنوز رضا شمسآبادی جان داشت، شمس آبادی که شانه اول فشنگها را خالی کرده بود کوشش کرد که سی فشنگ شانه دوم را در مسلسل جا بیاندازد که یک سرباز دیگر گردان جاویدان مامور دیواره غربی کنار دفتر کار همایونی به نام گروهبان "ساری زابلی" سر رسید.
گروهبان زابلی نیز پنج تیر به شمسآبادی خالی کرد و سرانجام رضا شمس آبادی تروریست مزدور نابود شد. پس از فتنه شوم ۲۵۳۷ شاهنشاهی کنفدراسیونیها استوار ساری زابلی را دستگیر و اعدام کردند.
باغبان کاخ مرمر و آقای سیدحسین حساس پیشخدمت ویژه شاهنشاه که آماج گلولههای شمس آبادی قرارگرفته بودند به بیمارستان رضا پهلوی تجریش برده شدند.

سومین سوء قصد به شاهنشاه
سوقصد به جان شاهنشاه شهبانو و ولیعهد ایران
از سوی کمونیستها ۱۰ مهر ماه ۱۳۵۲ - درآن روز شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو و والاحضرت ولیعهد ایران در فستیوال فیلمهای کودکان قرار بود که جایزه برندگان را بدانها بدهند. یک گروه کمونیستی بر آن بود که هنگام برگزاری جشن و دادن جایزه به برندگان جشنواره فیلم با ربودن و یا کشتن علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی و یا والاحضرت همایون ولیعهد آنان را گروگان بگیرند و سپس درخواست آزادی شماری از همدستان مارکسیست خود را بنمایند و اگر پذیرفته نشد گروگانها را به قتل برسانند. این گروه کمونیست « گروه دوازده » نام دارد و از پیروان مکتب مارکسیسم - لنینیسم هستند. برخی از این کمونیستها دست اندر کاران ساختن فیلمهای بودند و قرار بود رضا علامهزاده فیلمبردار و کاندیدای دریافت جایزه بهترین فیلم از دست علیاحضرت شهبانو جایزه دریافت دارد و با چهار تن دیگر از همدستانشان که در نزدیکی علیاحضرت شهبانو و ولیعهد ایران بودند با سلاح کمری شهبانو و ولیعهد را به گروگان گیرند.
ایرج جمشیدی نیز با اسلحه کمری در آن نزدیکی بایستد که اگر گروگانگیری نشد علیاحضرت شهبانو و والاحضرت ولیعهد را به قتل برسانند.
رضا علامهزاده هنگام گرفتن جایزه از دست علیاحضرت شهبانو عربده کشان دیگر کسانی که در آن نزدیکی بودند را از هر گونه واکنش بازدارد و کرامت اله دانشیان و طیفور بطحایی کمونیستهای مسلح با خشونت کار را به انجام برسانند و اگر لازم باشد تیراندازی کنند.
در دوربینهای فیلمبرداری اسلحه و مواد منفجره جاسازی شده بود.
یکشنبه ۱۶ دی ماه دادگاه نظامی دادرسی ۱۲ تروریست به اتهام سوءقصد به جان شاهنشاه ایران و ربودن و یا کشتن شهبانو فرح و ولیعهد سیزده ساله ایران در برابر آزادی تروریستهای زندانی آغاز کرد.
شش تن از این گروه که اعتراف کردهاند به اتهام شرکت در برنامه کشتن شاهنشاه در ویلای نوشهر و یا هنگامی که در راه به ویلای خواهرشان والاحضرت فاطمه میرفتند و یا اینکه شاهنشاه در سن موریتس در کشور سویس تعطیلات زمستانی را میگذرانند محاکمه میشوند.
مریم اتحادیه ۲۱ ساله از خانواده ثروتمندی است که به این گروه اطلاعات درباره نوه شاهنشاه و رفت و آمدها میدادهاست و کمک کردهاست که مهناز دختر اردشیر زاهدی نیز ربوده شود.
شکوه میرزادگی برنامهریز اصلی این توطئه دهشتناک بودهاست. همه متهمان به بزههای خود اعتراف کردهاند و گفتهاند که در خرید اسلحه برای کشتن شاهنشاه همدست بودهاند. همه این تروریستهای کمونیست کوشش در زیباسازی واژگان به کار برده دارند و خود را باورمند به مکتب مارکسیسم- لنینیسم میخوانند و کوشش دارند که نشان دهند به کشوری وابسته نبودهاند و از شوروی و چین و گروههای تندروی عراق پشتیبانی نمیشوند. طیفور بطحایی و کرامت اله دانشیان در شیراز به دنبال فراهم آوردن اسلحه برای این گروگانگیری بودند.
دادستان در نامه خود این گروه را متهم به انجام جنایت درجه اول خواند و برای هر ۱۲ تن درخواست اعدام کردهاست. در دادنامه دادستان بر پایه اعترافات متهمان آمدهاست:
۱- ربودن شهبانو فرح و ولیعهد ایران و گروگان نگاه داشتن آنان. اگر زندانیان سیاسی آزاد نشوند شهبانو و ولیعهد را به قتل برسانند.
۲- ربودن مهناز پهلوی نوه شاهنشاه و کشتن شاهنشاه در نوشهر و یا در سن موریتس.
در گفتههای ضد و نقیض روشن شد که پیشنهاد گروگانگیری از سوی شکوه میرزادگی (فرهنگ) به خسرو گلسرخی داده شده بود و به بهانه نوشتن نقدی بر کتاب این دو گروگانگیری و سوءقصد به شاهنشاه را برنامهریزی کردهاند. تروریستهای مارکسیست مدعی بودند که رفتن آنها به سن موریتس و شناسایی ویلاهای خانواده پهلوی در نوشهر و فرح آباد برای کشتن شاهنشاه و گروگانگیری نبودهاست بلکه اتفاقی بودهاست. همه مجرمین به ویژه شکوه میرزادگی پافشاری میکنند که منظور از گروگان گرفتن والاحضرت همایون سوءقصد به معظمله نبودهاست بلکه اگر رفقا در زندان آزاد نمیشدند شهبانو و ولیعهد کشته میشدند و آنها منظور بدی نداشتهاند و میبینید که زودتر نقشههایشان بر آب شدهاست پس جرمی رخ ندادهاست!!! بنابراین آنان مجرم نیستند.
در روز ۱۷ دی ماه ۱۳۵۲ نشست دادگاه عادی علنی اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی، مامور رسیدگی به پرونده ۱۲ تروریست به اتهام سوءقصد به جان شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو و والاحضرت همایون ولیعهد در ساعت ۱۳ و ده دقیقه پایان یافت. برای این گروه بر پایه ماده ۳۱۹ قانون دادرسی و کیفر ارتش دربرگیرنده دو ماده دیگر درخواست اعدام شدهاست.
در این نشست منوچهر مقدم سلیمی چهره سرشناس ترور کسی که در رخداد دهشتناک سوءقصد به جان شاهنشاه آریامهر از برنامهریزان آن بود، پس از بخشوده شدن به این گروه ۱۲ تروریست پیوست و برای کشتن شاهنشاه ایران و شهبانو و ولیعهد پیشگام شد.
عباسعلی سماکار گفت که محمدرضا علامهزاده به وی پیشنهاد کرد که باید برای آزاد ساختن دیگر تروریستهای زندانی، علیاحضرت شهبانو را به گروگان بگیریم. علامهزاده هم گفت: به سبب یکی از زندانیها برانگیخته شدم و چون از پرویز نیکخواه ناراحت بودم، بر آن شدیم که وی را از بین ببریم و سرش را با چاقو ببریم ولی پس از چند روزی بر آن شدیم که علیاحضرت شهبانو و ولیعهد را به گروگان بگیریم.
در روز ۱۹ دی ماه ۱۳۵۲ در چهارمین نشست دادگاه عادی شماره یک دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی، شش تن از این دوازده تروریست به دفاع پایانی خویش پرداختند. نخست ایرج جمشیدی در دفاع سخنانی ابراز داشت. سپس ابراهیم فرهنگ متهم ردیف هشت در دفاع پایانی خود از آشنایی همسرش شکوه میرزادگی با این گروه گفت و مدعی شد که وی همواره از نزدیکی شکوه میرزادگی با این گروه تروریستی مارکسیست آزرده بودهاست. آنگاه شکوه میرزادگی از چگونگی همدست بودن با این گروه گفت که مسحور آنان بودهاست. شکوه میرزادگی برای زدودن گناه و نشان دادن حسن نیت خویش افزود که از این گروه قول گرفته بود که پس از اینکه شهبانو و ولیعهد به گروگان گرفته شدند به آنان آسیبی وارد نیاید.
آنگاه نوبت به مریم اتحادیه رسید، کسی که نشان دهنده خانهها و رفت و آمد خانواده شاهنشاهی به تروریستهای همدستش بود. متهم ردیف یازده مرتضی سیاهپوش در آخرین دفاع خود درباره تحویل گرفتن اسلحه گفت که همه دستورات گروه ۱۲ تن خبیث را پذیرفته و انجام دادهاست. فرهاد قیصری متهم ردیف دوازدهم در دفاع پایانی خود گفت پشیمان است و میخواهد در برنامههای عمرانی کشور سهیم باشد.
سپس نوبت به خسرو گلسرخی رسید و در بخشی از سخنان خود گفت: سخنم را با گفتهای از مولا حسین شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه آغاز میکنم. من که یک مارکسیست لنینیست هستم برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم ... اسلام حقیقی در ایران همواره دین خود را به جنبشهای رهایی بخش ایران پرداختهاست. ... زندگی مولا حسین نمودار زندگی اکنونی ماست که جان بر کف برای خلقهای محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه میشویم . ... بدین گونه است که در یک جامعه مارکسیستی اسلام حقیقی به عنوان یک روبنا قابل توجیهه است و ما نیز چنین اسلامی را اسلام حسینی را و اسلام مولا علی را تایید میکنیم...

در روز ۳ بهمن ماه ۱۳۵۲ رای خود را صادر کرد:
متهم ردیف یک - طیفور بطحایی - اعدام
متهم ردیف دوم - خسرو گلسرخی - اعدام
متهم ردیف سوم - منوچهر مقدم سلیمی - ۱۵ سال زندان جنایی درجه یک
متهم ردیف چهارم - کرامت اله دانشیان - اعدام
متهم ردیف پنجم - عباسعلی سماکار - اعدام
متهم ردیف ششم - محمدرضا علامهزاده - اعدام
متهم ردیف هفتم - رحمت اله جمشیدی - ده سال زندان جنایی
متهم ردیف هشتم - ابراهیم فرهنگ رازی - سه سال زندان جنایی درجه یک
متهم ردیف نهم - شکوه میرزادگی (فرهنگ رازی و نوری علا) - سه سال زندان جنایی درجه یک
متهم ردیف دهم - مریم اتحادیه - سه سال زندان جنایی درجه یک
متهم ردیف یازدهم - مرتضی سیاهپوش - پنج سال زندان جنایی درجه یک
متهم ردیف دوازدهم - فرهاد قیصری - یک سال زندان جنایی
فرمان بخشش شاهنشاه
در روز ۲۸ بهمن ماه ۱۳۵۲ به فرمان شاهنشاه سه تن از تروریستها طیفور بطحایی و عباسعلی سماکار و محمدرضا علامهزاده از اعدام بخشوده شدند و به زندان ابد محکوم شدند.
نتیجه دادرسی ۱۲ تن اشخاص مشروحه زیر: ...
که به اتهام توطیه به منظور سوءقصد نسبت به جان اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران و گروگان گرفتن علیاحضرت شهبانوی ایران و والاحضرت همایون ولیعهد و سوءقصد تحت تعقیب قرارگرفته و برابر رای دادگاه تجدید نظر ۵ نفر به اعدام و بقیه به مجازاتهای حبس از یک تا ۱۵ سال محکوم و جریان آن از طریق جراید و رادیو تلویزیون ملی ایران به آگاهی همگان رسیدهاست.
بر طبق مقررات قانون دادرسی و کیفر ارتش از شرف عرض پیشگاه مبارک شاهانه گذشت و با آنکه فکر و عمل وحشیانه و بیرحمانه بوده معهذا چون به شدت اظهار ندامت و استدعای عفو نمودهاند فرمان مطاع ملوکانه چنین شرف صدور یافت:
با یک درجه تحقیق و تبدیل مجازات اعدام هر یک از محکومین ردیفهای یک و پنج و شش طیفور بطحایی عباسعلی سماکار و محمرضا علامه زاده به حبس ابد حکم صادره از دادگاه تجدید نظر اجرا گردد.
رییس اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی
به کمونیستهای گروه دوازده چه گذشت
رضا علامهزاده به اعدام محکوم شد سپس حکم وی به زندان ابد کاهش یافت و اکنون در هلند زندگی میکند.
طیفور بطحایی به زندان ابد محکوم شد. وی هنگام شورش ۵۷ به سوئد رفت و پناهنده شد. طیفور بطحایی در شهریور ماه سال ۱۳۹۹ با بیماری سرطان در سوئد مرد.
حکم عباس سماکار به زندان ابد کاهش یافت. وی پس از شورش ۵۷ کوتاه زمانی در زندان بود و سپس پنهانی از ایران خارج شد و گویا در آلمان زندگی میکند.
شکوه میرزادگی با اسماعیل نوری علا کمونیست تودهای دیگری ازدواج کرد و بیش از هشتاد سال دارد. شکوه میرزادگی و همسرش نوری علا هم چنان علیه سلطنت پهلوی و تبلیغ برای کمونیسم یا سوسیال دمکراسی در تلویزیونهای لس انجلس ملت ایران را سرگرم میدارند.

یکی از افراد خیانت کار فعال در عملیات تروریستی شخصی بود به نام حمید اشرف که عضو گروه چریک های فدایی بوده,
و توسط کارکنان زحمت کش سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( ساواک ) اداره ضد خرابکاری پس از ده بار فرار از حلقه محاصره سر انجام به هلاکت رسید، در این مقاله به این رذل بی شرف نمیپردازیم.
Commenti