فلسفه سیاسی پهلویسم

در دو هزار و پانصد سال قبل کارنامه شاهنشاهان هخامنشی بنام پهلوی نامه در صفحات تاریخ ثبت شد؛ اينك، بعد از دو هزار و پانصد سال کارنامه شاهنشاه بزرگ ما محمد رضا شاه پهلوی نام کارنامه پهلوی آریامهر تدوین میگردد .

با توجه به سوسیولوژی دوهزار و پانصد سال قبل میتوان مکتب سیاسی پادشاهان هخامنشی را از زیر خروارها سنگ و خاک آثار باستانی و از لابلای صفحات حوادث تاریخ کهن بیرون کشید و بصورت افتخارات ملی بدنیائی که صاحب جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی ایران خواهد بود عرضه داشت .

اگر عظمت دنیای کنونی را با رقابتهای اقتصادی و کشمکشهای سیاسی، همراه سرعتهای موشکی و تسخیر آسمانها و جنبش و کوشش کشورهایی که با میلیونها سر باز مجهز به جهنم هایی از آهن و آتش و خرابی و ویرانی هستند در نظر مجسم کنیم و با کشوری دوهزار و پانصد ساله چون ایران که مدتها در حال پیری و ناتوانی بسر برده و هم اکنون بدست اعلیحضرت شاه براه سلامت و نیرومندی راهبری میشود قیاس نمائیم عظمت و اهمیت ایدئولوژی شاهنشاه آشکار میشود و عجیب نیست که دنیای بزرگ از این افکار شاهنشاه آریامهر تمجید میکند و آنرا بزرگ میدارد.

باید گفت که خواست خداوند سرنوشت ملت ما را بار دیگر بر قدرت و سلامت فکر قرار داده و راهبری دانا و توانا بر ما عنایت فرموده و از میان تیرها و رگبارهای خائنانه بسلامت برده تا کاری را که آغاز کرده اند بپایان رسانند .

وجه تسمیه مکتب پهلویم

با کمال سربلندی میتوان گفت در دنیایی که اکثریت کشورهای آن بر مکاتیب سیاسی مختلف که ریشه تمام آنها پنج اصل فئودالیته - امپریالیسم - لیبرالیسم - دموکراسی و سوسیالیزم است استوار هستند شاهنشاه مکتب تازه ای گشوده اند که قدرت خلاقه آن از سوسیالیزم بالاتر و آزادی و تساوی حقوق آن از دموکراسی برتر و نوع نحوه عمل آن از لیبرالهای افراطی قوی تر و محکم تر است و اساس بورژوازی و فئودالیته و آنارشی های ناشی از آن را از هم میباشد و باین كيفيت شك نيست كه مكتب سیاسی تازه ای بر مکاتیب فلسفی و سیاسی موجود جهان افزوده اند که باید در فرهنگهای سیاسی بنام پهلویسم ثبت شود .

در جایی که تئوریهای وا خورده تئوریسین های ایده الیست در فرهنگهای سیاسی بنام آنان ثبت شده است چه دلیلی دارد که مکتب مترقی پهلویسم که تعمیم آن وضع دنیا را بهبود میبخشد بنام واضع و مبتکر آن ثبت نگردد ؟

در دنیا برای انقلاب سفید مفهومی بمعنی کودتای بدون خونریزی قایل بودند ، ولی شاهنشاه بر این معنی قلم بطلان کشیدند و برای آن مفهوم و معنائی تازه پدید آوردند بدین بیان :

انقلاب سفید آنست که پیشوا و راهبر بزرگی بی آنکه بمنافع شخصی خود بیندیشد و از خطرات احتمالی سیاسی راهی که در پیش دارد بهراسد بنفسه عليه قوانين ظالمانه و سنتهای بی اساس و پوچ قیام نماید و بطرف صلاح و رفاه ملت پیش برود .

چرا باید در فرهنگ سیاسی نام این راه سیاسی را پهلویم گذاشت ؟

اصولا در فرهنگهای سیاسی پسوندهای ایسم ، شیسم ، سیسم و یاسیزم که ریشه همه آنها شیسما Chisma میباشد کلمه ای یونانی است بمعنی شکاف که ابتدا در قرون وسطی در مورد انشعاب در کلیسا و مذهب بکار رفته و بعداً در انشعابات فرقه های سیاسی و مکتب های اجتماعی با علاوه شدن بآخر کلمه دیگر که اسم فیلسوف یا سیاستمدار و یا نام مسلکی بوده معرف مکتب نوگشته و در فرهنگ ها ثبت گردیده است .

پهلویسم مکتبی است که جامعه را از راهی میانبر از فئود الیته بمرحله ای بالاتر از سوسیال دموکراتیسم پالمانتاریسم رهبری میکند.

پهلویسم مکتبی است که هم اکنون با سرعتی غیر قابل تصور ملت را بسوی آینده ای روشن از میان دنیای تاریک بپیش میبرد پایه و اساس این مکتب سیاسی ماده پیشنهادی شاهنشاه است که بتصويب ملت رسیده و هسته اساسی انقلاب سفید شاه و ملت را تشکیل میدهد .

۱ - اصلاحات ارضی

۲- سهیم شدن کارگران در سود کارخانه ها

۳- اصلاح قانون انتخابات

۴ - فروش کارخانه های دولتی بعنوان پشتوانه اصلاحات ارضی

۵- تشکیل سپاه دانش

۶- ملی شدن جنگلها

۷- تشکیل سپاه بهداشت

۸- تشکیل سپاه ترویج و آبادانی

۹ - خانه های انصاف

اصول این مکتب سیاسی پس از تصویب، بیدرنگ بمرحله اجراء گذاشته شد و همین امر نیز در دنیا کم نظیر است که فکر سیاسی به این سرعت وحدت لباس عمل بپوشد و از قوه بفعل در آید .

باید قبول کرد که تنها اجرای اصول این مکتب بود که میتوانست بدون پیروی از مکاتیب دیگر سیاسی ملتی را میان بر بمرحله ای بالاتراز سوسیالیزم رهبری کند بی آنکه معایب مکاتیب سوسیالیستی را در برداشته باشد و زندگی و هستی مردم را در نوسان عظیم خود بتباهی و نابودی بکشاند .

خدا را شکر گذارم که شاهنشاهی از نوشیروان عادل تر و از داریوش بزرگ کوشا تر و از کورش کبیر هوشمندتر بملت ایران داده و در پناه خود از تمام بلیات محفوظ داشته است و بمن فرصت و قدرت داده تا بتوانم با کمال افتخار مکتب پهلویسم را با مکاتیب سیاسی موجود دنیا و اصول آنرا در مقام سیاسی و اقتصادی بسنجم و ثابت کنم که مکتب بزرگ و مترقی پهلویسم در جهان امروز از تمام مکاتیب سیاسی موجود دنیا انسانی تر و ارزنده تر است و پیروی اصولی و صحیح از این مکتب قادر خواهد بود پس از زمانی کوتاه عظمتی را بوجود آورد که دنیای علم کنونی بدان بدیده احترامی بیش از حد متعارف احترامات متقابل سیاسی بنگرد .

برداشت از کتاب پهلویسم مکتب نو به قلم منوچهر هنرمند چاپ ۱۳۴۵