top of page

چپ جهانی

Writer: آریا چَمروشآریا چَمروش

چپ جهانی، بحران فلسطین، بازی روس‌ها؛ چگونه ایدئولوژی می‌تواند قربانیان جنگ را به ابزار ژئوپلیتیک تبدیل کند


در روزهای سالگرد رویداد بهمن ۵۷ و در بحبوحه‌ی بحران غزه، این پرسش اساسی مطرح می‌شود که چرا چپ جهانی، از اروپا تا آمریکای لاتین و از آسیا تا خاورمیانه، همواره در صف حمایت از فلسطینیان قرار می‌گیرد، بدون آنکه واقعیت‌های میدانی را در نظر بگیرد؟

در حالی که ( ج.ا ) و گروه‌های نیابتی آن نقشی کلیدی در تداوم درگیری‌ها دارند، چپگرایان جهان، از دانشگاه‌های غربی تا میدان‌های اعتراض، با چفیه‌های فلسطینی، اسرائیل و آمریکا را مقصر معرفی می‌کنند. اما پشت این اتحاد ایدئولوژیک چه عواملی نهفته است؟


سفارت اسراییل در بهمن ۵۷ همزمان با سفر یاسر عرفات به ایران به سفارت فلسطین تبدیل شد

سفارت اسراییل در بهمن ۵۷ همزمان با سفر یاسر عرفات به ایران به سفارت فلسطین تبدیل شد


برای درک این پدیده، باید به دوران جنگ سرد و سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی بازگردیم؛ سیاست‌هایی که روسیه‌ی پوتین همچنان ادامه‌ی آن را دنبال می‌کند. برخلاف آنچه چپ‌ها تبلیغ می‌کنند، شوروی هرگز دغدغه‌ی «آزادی فلسطین» را نداشت، بلکه از مسئله‌ی فلسطین به عنوان ابزاری برای تضعیف آمریکا و متحدانش بهره می‌برد.

از دهه‌ی ۱۹۵۰ مسکو با تجهیز و آموزش گروه‌های فلسطینی، زمینه‌ی تبدیل آنها به نیروهای نیابتی خود را فراهم کرد.

اما نکته‌ی کلیدی اینجاست که شوروی هیچگاه به دنبال حل بحران نبود؛ بلکه تداوم آن را به عنوان یک استراتژی بلندمدت برای مهار غرب در خاورمیانه طراحی کرده بود.

این سیاست پس از فروپاشی شوروی، توسط روسیه‌ی پوتین ادامه یافت و ( ج.ا ) ایران نیز به عنوان ابزار ژئوپلیتیک مسکو، همان مدل را در سطح منطقه بازتولید کرد.


رژیم ایران مانند شوروی در دوران جنگ سرد از نیروهای نیابتی (پروکسی‌ها) برای اعمال نفوذ در کشورهای مختلف استفاده می‌کند. گروه‌هایی چون حزب‌الله، حوثی‌ها، حشدالشعبی ،فاطمیون و زینبیون و حماس نمونه‌هایی از این رویکرد هستند، مشابه آنچه شوروی با احزاب کمونیست در جهان انجام می‌داد. این مدل به کنترل غیرمستقیم کشورها از طریق گروه‌های نیابتی، و نه اشغال مستقیم، اتکا دارد. ( ج.ا ) همچنین از ابزارهای جنگ روانی و تبلیغاتی برای پیروزی در جنگ روایت‌ها در مناطق تحت نفوذ خود بهره می‌برد، مانند شبکه‌های رسانه‌ای «پرس تی‌وی»، «العالم»، «سحر» و شبکه‌های اجتماعی وابسته به سپاه پاسداران ( ا.ا ) که شباهت زیادی به پروپاگاندای شوروی در جنگ سرد دارد.


در دوران جنگ سرد، شوروی تلاش می‌کرد تا گروه‌های چپگرا و سکولار مانند احزاب بعثی در عراق و سوریه، ناصرگرایی در مصر و کشورهای دیگر عربی و کمونیست‌ها در افغانستان را در به اصطلاح «جهان اسلام» تقویت کند.

اما شوروی پس از ۱۹۷۹ با حمایت از جمهوری اسلامی، مدل اسلامگرایی انقلابی را برای مقابله با غرب معرفی کرد. پس از فروپاشی شوروی و تضعیف گروه‌های مارکسیستی، ( ج.ا ) با تشدید ایدئولوژی غرب‌ستیزانه، خلأ ایدئولوژیک در خاورمیانه را پر کرده و این رویکرد را به نفع روسیه در مقابل غرب ادامه داد.


چپ جهانی که همواره به دنبال مظلوم‌نمایی و یافتن یک «قربانی» برای تقابل با نظم لیبرال- سرمایه‌داری غربی بوده، فلسطین را به عنوان نماد «مظلومیت جهانی» مفید یافت. این انتخاب نه از سر همدلی با مردم فلسطین، بلکه بر اساس منطق «دشمنِ دشمن من، دوست من است» صورت گرفت. احزاب چپ، از سوسیالیست‌های فرانسه تا کارگران بریتانیا، تحت تأثیر موج ضدآمریکایی دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، فلسطین را به پرچم مبارزه‌ی خود تبدیل کردند. رهبرانی چون فیدل کاسترو و هوگو چاوز در آمریکای مرکزی و جنوبی تا قذافی و صدام و اسد و جمال عبدالناصر، با شعارهای ضدآمریکایی و ضداسرائیلی تلاش کردند موقعیت سیاسی خود را در جهان عرب و در میان نیروهای چپ تثبیت کنند.


یکی از مهم‌ترین ابزارهای روسیه و نیروهای نیابتی آن، «کشته‌سازی» یا تولید عمدی و هدفمند قربانی برای بهره‌برداری سیاسی است. این تاکتیک چگونه عمل می‌کند؟ گروه‌های نیابتی مانند حماس، جهاد اسلامی و حزب‌الله، با حملات موشکی و عملیات‌های تروریستی، اسرائیل را وادار به واکنش می‌کنند. سپس این گروه‌ها عمداً پایگاه‌های خود را در مدارس، بیمارستان‌ها و مناطق مسکونی قرار می‌دهند تا هنگام واکنش اسرائیل، بیشترین تلفات غیرنظامی رخ دهد.


همزمان رسانه‌های همسو، با پخش تصاویر دلخراش، موجی از اعتراضات را در جوامع غربی شکل می‌دهند. چپگرایان هم بدون بررسی علت اصلی درگیری، اسرائیل را «جنایتکار جنگی» و آمریکا را «حامی نسل‌کشی» معرفی کرده و فشار سیاسی ایجاد می‌کنند. این استراتژی، به سود چه کسانی است؟ نه فلسطینی‌ها، نه اسرائیل، بلکه روسیه! روسیه‌ای که نیروهای نیابتی آن و احزاب چپ جهانی با هر بحران جدید، موقعیت آن کشور و خود را تثبیت و تقویت می‌کنند.


پروژه‌ی کشته‌سازی تنها به فلسطینیان محدود نمی‌شود. ( ج.ا ) ایران نیز از این استراتژی برای بقای خود بهره برده است. از اعزام کودکان و افراد فاقد آموزش نظامی به میدان‌های جنگ ایران و عراق تا طرح‌های سازمانیافته‌ی شهیدسازی، همه نشان‌دهنده‌‌ی استفاده‌ی ابزاری از جان انسان‌ها برای مقاصد ایدئولوژیک و سیاسی است.

اکنون نیز ( ج.ا )، با تشدید درگیری‌ها در منطقه و دامن زدن به جنگی که ممکن است آمریکا و متحدانش را درگیر کند، در حال بازی با آتش است.

برخلاف تصور و تبلیغات چپ‌ها، اسرائیل نه‌تنها از این درگیری‌ها سودی نمی‌برد، بلکه با هر جنگ، دچار مشکلات عدیده‌ای می‌شود؛ هر درگیری و جنگ، هزینه‌های سیاسی و اقتصادی بر تل‌آویو تحمیل کرده و باعث افزایش فشارهای بین‌المللی و دیپلماتیک می‌شود.


کشورهای عربی که به‌ تازگی روابط خود را با اسرائیل بهبود بخشیده‌اند، تحت فشار افکار عمومی قرار گرفته و ضمن تضعیف این روابط سیاست‌های خود را تعدیل می‌کنند.از سوی دیگر حملات موشکی و عملیات‌های تروریستی، زندگی روزمره‌ی شهروندان اسرائیلی را مختل کرده و هزینه‌های امنیتی زیادی به این کشور تحمیل می‌کند. این در حالیست که روسیه بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای، از این بحران برای تقویت موقعیت خود در برابر غرب بهره می‌برد.


( ج.ا )، که خود ابزار ژئوپلیتیک روسیه در منطقه است، از همان استراتژی چپ جهانی برای تحکیم قدرت خود استفاده می‌کند. پروپاگاندای چپ و ( ج.ا )، دست در دست یکدیگر، روایت «مقاومت در برابر امپریالیسم» را تبلیغ می‌کنند، بی‌آنکه اشاره‌ای به سرکوب داخلی، فساد و وابستگی ( ج.ا ) به کرملین داشته باشند. رسانه‌های چپگرا، از الجزیره تا گاردین، به تریبون تبلیغاتی این محور تبدیل شده‌اند. اتحاد گروه‌های مارکسیستی با اسلامگرایان نیابتی روسیه، که در ظاهر تناقض‌آمیز به نظر می‌رسد، در عمل به دلیل هدف مشترک آنها یعنی تضعیف غرب، شکل گرفته است.


پرسش اساسی این است که آیا حمایت از فلسطین، یعنی حمایت از سیاست‌هایی که منجر به کشتار بیشتر آنها می‌شود؟ آیا چپ جهانی، که همواره مدعی حمایت از آزادی و عدالت است، حاضر خواهد شد واقعیت‌هایی را که بطور سیستماتیک نادیده گرفته، بازبینی کند؟

حقیقت این است که فلسطینیان قربانیان یک بازی بزرگتر هستند؛ بازی‌ای که توسط مسکو، تهران و چپ جهانی هدایت می‌شود. اگر قرار است برای فلسطینیان، راهکاری واقعی پیدا شود، نخستین گام، پایان دادن به استفاده‌ی ابزاری از آنها به‌ عنوان برگ‌های بازی در رقابت‌های ژئوپلیتیک است.


بحران فلسطین که از دهه‌ها پیش در مرکز توجه سیاست جهانی قرار داشته است، نه تنها یک نزاع منطقه‌ای است بلکه به ابزاری ژئوپلیتیک نیز تبدیل شده است. شوروی سابق، ( ج.ا ) و روسیه‌ی پوتین، همگی از این بحران برای بقاء و منافع خود بهره‌برداری کرده‌اند، در حالی که چپ جهانی، با تکرار شعارهای ایدئولوژیک، این بازی را تسهیل کرده است. تا زمانی که این اتحاد ایدئولوژیک پابرجا باشد، فلسطینیان همچنان درگیر چرخه‌ای از خشونت خواهند ماند، بازنگری در این روایت، نه تنها برای غرب بلکه برای خود فلسطینیان نیز ضروری است.


در این میان به نظر می‌رسد تنها یک راهکار واقعی برای عبور از این بن‌بست وجود دارد؛ گذار از رژیم حاکم بر ایران که رضاشاه دوم پهلوی آن را به‌ صورت مدون ارائه کرده است.

تنها با پایان دادن به نقش ( ج.ا ) در این بازی و کشتار، می‌توان امید داشت که شاهد صلح و  تغییرات واقعی سیاسی و امنیتی و اقتصادی در معادلات منطقه بود.




  • ( ا.ا ) : ( انقلاب اسلامی )

  • ( ج.ا ) : ( جمهوری اسلامی )



留言

評等為 0(最高為 5 顆星)。
暫無評等

新增評等
bottom of page