پاسخ به تاریخ و مصدق
- Admin
- 2 hours ago
- 10 min read

مصدق و دوران عوام فریبی ها
در سال ۱۳۲۶، من عازم آذربایجان شدم. چه در سرتاسر استان و چه به هنگام مراجعت به تهران استقبال مردم با شور و شوق و هیجانی وصف ناپذیر همراه بود که هرگز از یاد نخواهم برد و اکنون که بدان می اندیشم خود دچار تاثر و هیجان شدید میشوم.
دیگر زمان نوسازی و تجدید بنای کشور فرارسیده بود طرفداران قوام در انتخابات مجلس پیروز شده بودند. اونيز چون من توجه داشت که باید برنامه های وسیع و جدی برای توسعه و سازندگی ملی تدوین و اجرا کند.
پایان ماجرای موافقت نامه با روسها
لابد خوانندگان بیاد دارند که موافقت نامه ای میان احمد قوام با روسها در مورد نحوه بهره برداری مشترک از منابع نفت شمال ایران براساس ۲۹-۵۱ منعقد شده بود. روسها در تصویب نهایی این موافقت نامه و تشکیل شرکت نفت ایران و شوروی اصرار فراوان داشتند و در حقیقت میخواستند در شمال کشور منطقه نفوذی برای خود مشابه آنچه انگلیسها در جنوب بهم زده بودند فراهم آورند. سرانجام مطلب در مجلس شورای ملی ایران مطرح شد و قانونی با ۱۰۹ رای موافق و ۲۷ رای مخالف در مورد سیاست نفتی. کشور بتصویب رسید.
رهبر مخالفان دکتر محمد مصدق بود!
مصدق و سیاست موازنه منفی
داوری درباره سیاستمداری چون مصدق آسان نیست.
در شخصیت و رویه او تناقضات فراوان وجود داشت. ناطقی زبر دست بود اما میان گفته ها و کردارش هما هنگی وجود نداشت و به آنچه می گفت عمل نمی کرد. گاه دچار شوق والتهاب و هیجان بود. وگاه دستخوش سرخوردگی و افسردگی و نومیدی کامل.
در سخنرانیهایش فریاد میزد میگریست، دچار اغماء می شد.
بعضی ها او را با ریسپیر و بعضی دیگر با ری بنز مقایسه کرده اند وحتی برخی از صاحب - نظران با شخصیتهای کمدیهای کلاسیک ایتالیائی!
بر رویهم می توان گفت که مصدق رفتاری کاملا عقلانی نداشت و بیشتر تابع احساسات بود. ولی من سرانجام به این نتیجه رسیدم که وی به انگلیسها ارتباط و وابستگی داشت.
اسنادی که بوسیله سردار فاخرحکمت رئیس اسبق مجلس شورای ملی ایران انتشار یافت و مدارک منتشره از بایگانی وزارت امور خارجه بریتانیا و سفارت آن کشور در ایران همه دال بر صحت این استنباط من است. چگونه میتوان قبول کرد مردی که هفت سال قبل از آن موافقت انگلیسها را شرط اصلی قبول سمت ریاست وزرا دانسته بود. این بار بدون موافقت و تائید آنان نخست وزیری را پذیرفته باشد؟
در کشورهای دیگر نیز سیاست آنگلوساکسونها مردان بظاهر مخالف را که میشد بنحوی بر رفتارشان تسلط داشت، به حکومت رساند با لااقل کسانی را که تصور میشد بر رفتارشان تسلط داشت زیرا اشتباهات فراوانی را میتوان ذکر کرد.
هنگامی که در ۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ مصدق مامور تشکیل کابینه شد، ۷۳ سال داشت.
وی یکی از ملاکین بزرگ ایران بود که سرانجام به آرزوی دیرین خود یعنی قدرت مطلق ، میرسید.
من که از قدرت طلبی وی اطلاع داشتم با و توصیه کردم که در همه چیز شرط حزم و احتیاط را بجای آورد. به وی گفتم که دشمنان استقلال سیاسی و اقتصادی ما فراوان و مکارند. و برای اجتناب از مخاطراتی که در پیش است باید با احتیاط و تدبیر پیش رفت.
دو روز بعد از انتصاب مصدق به نخست وزیری مجلس شورای ملی لایحه اجرایی قانون ملی شدن نفت را تصویب کرد. من با این لایحه کاملا موافق بودم و بلافاصله آنرا تنفیذ کردم اما عقیده داشتم که بر اساس آن باید با انگلیسها به مذاکره پرداخته مصدق با این امر مخالف بود و عقیده داشت که از طرفی اقتصاد بریتانیا و جهان غرب بدون نفت ایران فلج خواهد شد و از طرف دیگر ایران کاملا قادر است که نفت خود را به بازارهای دنیا صادر کند. به همین سبب دولت مصدق با همه پیشنهادهایی که به منظور ترتیب بهره برداری و صدور نفت ایران شد چه پیشنهاد هیات اعزامی به ریاست استوکس و ها ریمن چه پیشنهاد بانک بین الملل چه پیشنهاد حکمیتی که چرچیل و ترومن ارائه دادند مخالفت ورزید. مصدق که اسیر منفی بافی سیاسی خود بود. موفق شد که راه را بر هر توافقی در زمینه بهره برداری از منافع نفتی ایران سد کند.
نتیجه آنکه بهنگام عزلش درست همان وضع روز اول نخست وزیری یعنی تصویب قانون اجرایی ملی شدن نفت بود و نه یک گام پیشتر.
اما باید گفت که شرکای دیروز و مخالفین بعدی ما در این اوان بیکار ننشستند. در مقابل تظاهرات ضد خارجی و طرد کارشناسان غیر ایرانی شرکت نفت ایران و انگلیس دفاتر خود را تعطیل کرد و نه تنها دیگر درآمدی از ممر نفت عاید ایران نشده بلکه براثر مخالفت انگلیسها، ایران از فروش نفت به خارج نیز ناتوان و عاجز ماند.
فعالیت پالایشگاه بزرگ آبادان تقریبا تعطیل شد. شرکت نوبنیاد ملی نفت ایران ذخائر فراوانی در انبارهای خود داشت ولی نه میتوانست آنها را بفروشد و نه قدرت حمل و نقل و صدور نفت را داشت.
اختلاف ایران و انگلیس سرانجام به دادگاه بین المللی لاهه کشید و از لحاظ حقوقی اصل ملی شدن نفت به تائید رسید. قاضی انگلیسی به نفع ایران رای داد و قاضی روسی از حضور در دادگاه امتناع کرد ! اما به هر حال در عمل کاری از پیش نرفت .
هرج و مرج داخلی و خطر مداخله خارجیان
دوماه پس از نخست وزیری مصدق دولت بریتانیا رزم ناو مورتیزیوس را به نزدیکی بندر آبادان اعزام داشت و قوای خود را در سرحد عراق و چتربازان را در قبرس متمرکز کرد و به تهدید ایرانیان برخاست. در آن موقع من سفیر بریتانیای کبیر را احضار کردم و بوی گفتم باید بدانید که در صورت تجاوز به خاک ایران من پیشاپیش سربازانم به دفاع از کشور برخواهم خاست ..
در تیر ۱۳۳۱ واضح شد که پیش از این نمیتوان به مردی که کشور را به ورشکستگی میکشاند اعتماد کرد. از هنگام ملی شدن نفت تا آن زمان ماحتی در به فروش یک قطره نفت نشده بودیم. هیچ توافقی ممکن نبود. برنامه عمرانی هفت ساله بعلت فقدان اعتبارات لازم متوقف شده بود و مملکت بسوی پرتگاه میرفت.
مصدق که از آینده تا مطمئن و پریشان خاطر بود. تحت تاثیر اطرافیانش از من خواست که فرماندهی کل قوا ووزارت جنگ را بوی تفویض کنم. من صراحتا " با این توقع مخالفت کردم و در نتیجه وی در تاریخ تیر ۱۳۳۱ استعفا کرد و احمد قوام به نخست وزیری رسید.
من شخصا " الهیار صالح را که یکی از سران جبهه ملی و مردی منطقی و معقول بود برای تصدی نخست وزیری مناسبتر میدانستم. اما اکثریت مجلس به احمد قوام ابراز تمایل کرد قوام السلطنه گرچه سیاستمداری مجرب بود. اما در آغاز مرتکب اشتباهاتی جبران ناپذیر شد و با ملی کردن نفت مخالفت ورزید.
اشتباه فاحش قوام تهران را به آشوب کشید از بیست و هفتم تا سی ام تیر ۱۳۳۱ تظاهرات خشونت - آمیزی در پایتخت صورت گرفت. من به ارتش دستوردادم که از تیراندازی بسوی مردم خودداری کند و سرانجام برای اجتناب از بروز یک جنگ داخلی بار دیگر مصدق را به نخست وزیری منصوب کردم و شرایطش را پذیرفتم.
تصور می کنم که در این هنگام مصدق بخوبی میدانست که کشور رو به ویرانی میرودا ما چنان از یک طرف دستخوش احساسات عوام فریبانه و ضد خارجی و از طرف دیگر آنقدر در مسائل اقتصادی بی اطلاع بود که جز ادامه راه قبلی کاری نمیتوانست انجام دهد.
از این پس دیگر مصدق در بست زندانی متحدان افراطی چپ و راست خود شد.
او که خود را قبلا قهرمان دفاع از همه اصول قانون اساسی ایران میخواند. بر خلاف همه قوانین مملکتی به فعالیت مجلس سنا پایان داد و دیوانعالی کشور را منحل کرد. انتخابات مجلس شورای ملی را متوقف ساخت در حالیکه هشتادنماینده از مجموع صد و سی و دو نفر انتخاب شده بودند و چون اکثر همین نمایندگان منتخب نیز با او مخالفت کردند برای تعطیل مجلس شورای ملی متوسل به ترتیب یک همه پرسی شد.
در این همه پرسی رای گیری مخفی نبود و ناچار آراء موافق اکثریت یافتند. سپس مصدق برای تحمیل عقاید خود به برقراری حکومت نظامی پرداخت که قبلا همواره با آن مخالف میبود اصولا مصدق در تمام مدت زمامداریش بغیر از یکروز با استفاده از حکومت نظامی به اداره امور پرداخت و چون صندوقهای دولت خالی بود محرمانه دستور داد که بدون پشتوانه وبدون رعایت مقررات پولی و بانکی اسکناس انتشار دهند که در نتیجه تورم شدیدی پدیدار شد و به وخامت اوضاع افزود.
از طرف دیگر مصدق قادر به جلوگیری ازگسترش نفوذ حزب توده نبود. طرفداران حزب توده اندک اندک در همه جا نفوذ یافتند مخصوصا در ارتش که در این هنگام مستقیما " تحت نظر مصدق بود که شخصا " به پیروی از سیاستی که انگلیسها در زمان جنگ پیشنهاد میکردند وزارت جنگ را بعهده داشت.
از مصدق تا بازرگان
همه این مشقات و بحران اقتصادی به این بهانه به ایران تحمیل شد که مصدق میخواست ایران را از سلطه نفوذ انگلیسها نجات دهد. نتیجه اعمال و این شد که انگلیسها تسلط خود را بر بازارهای نفت ایران همچنان حفظ کردند، حال آنکه از این منابع دیگر حتی یک دینار عاید ایران نمیشد. نفت ما در انبارها باقی ماند و یا استخراج نشد ولی انگلیسها مشکلات خود و مشتریان خود را با افزایش خرید نفت به قیمت ارزانتر از عراق و بخصوص از کویت حل کردند.
تصور میکنم در کویت قیمت استخراج هر بشکه نفت در این هنگام نه سنت بوده و در ایران سیزده سنت بدین ترتیب انگلیسها در همه جبهه ها پیروز شدند. گویی هدف واقعی مصدق درست خلاف آنچه بود که اعلام میکرد.
باید اضافه کرد که دوستان انگلیسی مصدق هنگامی که احساس کردند که دیگر برای آنها مفید نیست و میتوان بدون دخالت وی راه حلی برای مشکل نفت پیدا کرد او را به حال خودرها کردند.
در مرداد ۱۳۳۲، پس از حصول اطمینان از پشتیبانی ایالات متحده آمریکا و انگلیس، که سرانجام سیاست مشترکی را آغاز کرده بودند و پس از بررسی اوضاع با گرمیت روزولت نماینده سازمان مرکزی اطلاعات ایالات متحدهبر آن شدم که برای یافتن راه حلی وارد عمل شوم: در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ سرهنگ نعمت الله نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی را مامور کردم که فرمان برکناری مصدق را بوی ابلاغ کند و سپهبد فضل الله زاهدی را که از دوستان پیشین مصدق و وزیر سابق دولت او بود به نخست وزیری برگزیدم .
مصدق بر خلاف نقض صریح قانون اساسی ایران به فرمان برکناری خود اعتنا نکرد و باین هم اکتفا ننموده به یک کودتای نظامی دست زد. مامور انجام این توطئه کسی جز سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش نبود. کودتای نظامی مصدق با شکست مواجه شد. ولی شرکت در این توطئه خلاف قانون اساسی کشور مانع آن نشد که ریاحی در زمان سلطنت مستبدانه ! ! من ثروتی عظیم از راه فعالیتهای ساختمانی فراهم آورد واکنون همین شخص وزیر جنگ بازرگان است .
پس از ابلاغ فرمان برکناری مصدق من که از طرحهای سیاسی و جاه طلبی های او کاملا با خبر بودم تصمیم گرفتم که برای جلوگیری از هرگونه خون ریزی کشور را ترک کنم و ایرانیان را در انتخاب راه آینده کشور آزاد بگذارم این تصمیم بی مخاطره نبود ولی با تعمق و تامل و سنجش نتایج، آنرا اختیار کردم پس از ترک ایران ابتدا با هواپیمای دو موتوره شخصی خود به بغداد رفتم. سفیر ما در بغداد حتی در مقام توقيف من برآمد ! ولی من به زیارت عتبات عالیات شتافتم و سپس راهی رم شدم و در آنجا بود که از سرنوشت فلاکت بار سیاستمداری که ایران را به ورشکستگی و سقوط کشانده بود، آگاه شدم.
بیداری ایرانیان
باید گفت که ملت ایران در آستانه حتمی٬بخود آمد و نسبت به خطر عظیمی که حیات کشور را تهدید میکرد. آگاهی و وقوف یافت.
پس از آنکه من ایران را ترک کردم، کشور سه روز دچار فتنه و آشوب بود. بخصوص در دو روز اول در تهران هواداران مصدق و توده ایها، تظاهرات وسیع و خشونت آمیزی ترتیب دادند. در روز سوم یعنی ۲۸ مرداد کارگران و اصناف و دانشجویان و پیشه وران و صاحبان مشاغل آزاد سربازان و پاسبانان هم زنان و مردان و حتی کودکان، با همتی بی نظیر و شجاعتی وصف ناپذیر به میدانها و خیابانها ریختند و به مقابله با تفنگها و مسلسلها و حتی تانکهای دیکتاتور غیر مسئول پرداختند و اوضاع را یکروزه دگرگون کردند. براثر یک تیراندازی اخطار گونه مصدق با پیژامه از خانه خود گریخت و به زیرزمین یکی از منازل مجاور پناه برد. نا گفته نماند که بدستور مصدق ۲۷ چوبه دار در میدان سپه تهران برپا کرده بودند که در ملا عام تعدادی از مخالفین وی را که تنی چند از آنان یاران سابق خود وی بودند، اعدام کنند.
پس از این ماجراها، من بی درنگ به وطن بازگشتم و با استقبالی پرشور و گرم از جانب هم وطنانم مواجه گشتم گرمی و وسعت احساسات مردم در حقیقت رای اعتمادی بی چون و چرا به من بود. من تا آن زمان پادشاهی بودم که سلطنت را به ارث دریافت کرده بودم و از آن پس پادشاه منتخب ملتم شدم.
مصدق در مقابل دادگاه به بازی خود ادامه داد:
گاه میکوشید جلب ترحم کنند گاه شوخی میکرد گاه با خشونت سخن میگفت. بهر حال توانست نمایشی برای مطبوعات بین المللی فراهم آورد. بعضی ها عقیده داشتند که چون مصدق از مادر بخاندان قاجار منسوب بود نسبت به سلسله ما دشمنی خاص داشت .
من از این موضوع مطمئن نیستم ولی میدانستم که در دادگاه به عنوان قيام و اقدام عليه قانون اساسی با خطر محکومیت به مرگ مواجه است. پس در نامه ای به دادگاه نوشتم که شخصا از همه تقصیرات او نسبت به خودم چشم پوشی میکنم در نتیجه با تخفیف مجازات مصدق به سه سال زندان محکوم شد و بعد از پایان مدت محکومیت به ملک بزرگ خود احمد آباد که در غرب تهران واقع است، رفت و در سال ۱۳۴۶ درگذشت .
محاکماتیکه بعد از سقوط حکومت مصدق انجام یافت ، حقایق شگفت انگیزی را پیرامون جریانات سیاسی سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ بر همگان روشن کرد.
از جمله آنکه شماره افسران قوای مسلح که عضو حزب شوده بودند در این مدت از یکصدوده تن به ششصد تن رسیده بود. نقشه حزب توده آن بود که از مصدق برای برکناری من استفاده کند و سپس خود او را دو هفته بعد از رفتن من از میان بردارد حتی کمونیستها تمبرهای جمهوری خلق ایران را که میبایست بعد از برکناری مصدق اعلام شود.
آماده چاپ و انتشار کرده بودند که من این تمرها را به چشم خود دیده ام. قیام ملت ایران به هواداری از من این نقشه ها را برهم زد و پس از استقرار مجدد حکومت قانونی در ایران حزب توده به فعالیتهای زیرزمینی و تخریبی پرداخت.
اندکی قبل از این ماجرا استالین در گذشته بود و براثر تغییر تدریجی سیاست شوروی رویه حزب توده نیز بعدا دچار تحولاتی شد.
پشتیبانی سیاسی و مالی روسها از حزب توده محل تردید نیست. بعضی ها، انگلیسها و مخصوصا " آمریکائیان را متهم کرده اند که در جریان قیام مردم علیه مصدق به مخالفین وی کمکهای مالی کرده اند. مدارک انکار ناپذیر نشان میدهد که در این جریان سازمان مرکزی اطلاعات امریکا شصت هزار دلار خرج کرده است. آیا میتوان تصور کرد که با این مبلغ ناچیز و در مدت چند روز ترتیب یک قیام ملی به منظور برانداختن یک حکومت غیر قانونی میسر باشد.
نزدیک به سی ماه لازم آمد که چهره واقعــــــــــــــــی مصدق، بصورت آن شاگرد جادوگر افسانه ها، بر ایرانیان روشن و شناخته شود که چه جریانها برانگیخت بدون آنکه خود قادر به تسلط بر آنها باشد.
در آخر ماه مرداد ۱۳۳۲ حکومت اراذل و اوباش بر کوچه و خیابانهای شهر پایان گرفت و ایرانیان توانستند در صلح و صفا و امنیت به کاروزندگی خود بپردازند. ولی در طی این مدت کشور دچار ویرانی سخت مقروض شده بود و در حقیقت طی مدت کمتر از سه سال ما صدها میلیون دلار از دست داده و متضرر شده بودیم.
بر گرفته از کتاب پاسخ به تاریخ نوشته شاهنشاه آریامهر