بزرگترین پادشاهی روی زمین
- Soroush
- Apr 13
- 7 min read
Updated: Apr 14

در دو هزار و پانصد سال پیش بزرگترین پادشاهی روی زمین بوسیله سلسله هخامنشی در سرزمین ایران و انیران بوجود آمد .
این پادشاهی فرهنگ و هنر و تمدنی را گرد آورد که عظمت آن تا سرزمین اروپا و آفریقا نفوذ کرد. در آن زمان و بیشتر از آن ، بنیانی از سنن و آداب و رسوم پایه گذاری شد که توانست در طول دو هزار و پانصد سال با تمام حوادث و سوانح، کشور ایران را از میان امواج هجوم ها و جاه طلبی ها و کشور گشایی های سایر ملل ، رهایی بخشد و بساحل استقلال خاکی و ملی رهبری کند .
متاسفانه برای ملت ایران تاریخ و افسانه را قرین کردند تا ریشه آزاد منشی و فرهنگ عمیق ایرانی را بخشکانند و تا حدی توفیق یافتند. ولی این ریشه آنقدر قوی و عمیق بود که قدرت یافت ، جوانمراد و نهال برومند کنونی را بوجود آورد. خوشبختانه امروز افسانه ها بصورت روایات فقط مربوط به دوره کیان است و تاریخ واقعی ملت از دوره مادها بكمك مورخين و محققين خارجی و داخلی و کتابهای مذهبی ولو مختصر ولی محقق، سرگذشت حقیقی شاهنشاهی ایران را تابناک و درخشان جلوه میدهد. کتیبه ها و سنگ نبشته های تاریخی موجود ، دلایل عینی این حقایق بشمار میروند .
هم اکنون در دنیا هزاران ایرانشناس سرگرم کشف ر وا پای این تاریخ درخشان هستند .
به یقین میتوان گفت، ریشه های فلسفه های اخلاقی و اجتماعی و سیاسی کنونی دنیا از دو هزار سال قبل و شاید بیشتر مورد تدقیق و مطالعه ومد نظر ایرانیان بوده است.
بعضی ها بعلت کمی مطالعه این قبیل مطالب را تند روی و اغراق و گزافه گوئی میپندارند، در حالیکه محققین این حقیقت را قبول دارند که :
درازمنه بسیار قدیم مردم ایران کسانی را داشتند که بتوانند انواع حکومت را از هم تشخیص دهند و بطور وضوح تشریح نمایند.
هرودوت با تمام بغض و عداوتی که نسبت به ایرانیان داشت در کتاب سوم خود در مورد تعیین پادشاه جدید بعد از سقوط گوماتا و نحوه حکومت بيك كميته هفت نفری اشاره میکند که در آن سه نوع حکومت پیشنهاد میگردد.
۱ - اوتانوس نجبای پارس را تشویق میکرد که حکومت را بدست يك فرد نسپارند و در جلسه هفت نفری چنین دلیل اقامه
کرد :
سلطنت مطلقه نه خوش آیند و نه دلپذیر است برما معلوم است که کمبوجیه تا چه حد در آزار مردم گستاخ شده بود و ظلم و تعدی گماتای غاصب ( بردیا) را خود بچشم دیده اید چگونه میتوان سلطنت مطلقه را يك حکومت خوب دانست. ولی در حکومت مردم بر مردم (دموكراتيك) كه نوع ایزونومی Isonomy آن که بمعنی تساوی قوانین و توزیع مساوی عدل و داد است چنین مطالبی غیر ممکن است .
اوتانوس پیشنهاد خود را چنین تکمیل کرد :
در حکومت پیشنهادی او قاضی باقرعه انتخاب میشود و سازمانهای اداری باید حساب پس بدهند و همه محاسبات بطور علنی انجام گردد و نتیجه گرفت چون همه چیز از مردم ناشی است باید حکومت مردم برقرار گردد .
۲- بعد از او مکابیز حکومت چند نفری ( اولیگارشی ) را پیشنهاد و استدلال کرد :
که با حکومت مطلقه فردی مخالف است و با سپردن حکومت بدست مردم نیز موافق نیست و در تأیید نظر خود چنین استدلال نمود :
هیچ چیز نامعقول و مخرب تر از آن نیست که حکومت بدست جمعی مخرب و نادان بیفتد . آیا نامعقول تر از این میسر است که ، برای نجات از دست يك حاكم ظالم خود را بدست مردمی نادان و لجام گسیخته بسپاریم.
مردمی که برموز سیاست وارد نیستند و معلومات کافی ندارند و نمیتوانند عقل و شعور کافی برای اداره کشور و مقابله با هجوم ها داشته باشند اگر چنین مردمی حاکم گردند آیا چون سیلی هر چه بر سر راه داشته باشند معدوم نخواهند کرد؟ من معتقدم که دشمنان پارس باید حکومت مردم داشته باشند تا ما بتوانیم همیشه بر آنان حاکم باشیم . ما باید با تقوی ترین مردم را انتخاب و حکومت را بدانان بسپاریم تا از روشن بینان و خردمندان استفاده شود و مسلماً ما جزء همین افراد هستیم و این بهترین نوع حکومت است، زیرا مردان خردمند و روشن بین مشورتها و اندرزهای عالی خواهند داد .
۳ - پس از مکابیز داریوش چنین گفت :
سخنان مکابیز بنظر من پر معنی بود. حال باید فکر کرد که اگر هر سه نوع حکومت دموکراسی و اولیگارشی و سلطنتی بحد کمال خود برسند كداميك ارجح است
اصولاً حکومت مردم نادان و غیر خبیر بامور کشوری و لشگری مردود است . و در حکومت چند نفری بنا بر قوانين طبيعي هر يك سعى خواهد داشت که نفر اول باشد و عقیده خود را بدیگری بقبولاند.
ادامه این روش سبب تنفر در آن جمع گردیده و بالاخره پس از کشمکش و خونریزی های زیاد حکومت به فاتح تحویل میگردد و این همان بازگشت به حکومت سلطنتی است.
از طرفی اگر حکومت با مردم باشد، محال است بر اساس آرا و عقاید این مردم بی نظمی هایی بوجود نیاید در این میان آنانکه در رفاه حال عموم قدم بر میدارند، همیشه جدا از هم بجدال خواهند پرداخت و اشرار بدون آنکه کینه و نفرتی از هم داشته باشند ، بر اساس اشتراك فکری در چپاول، با هماهنگی کار خواهند کرد و یکدیگر را یاری خواهند داد تا آنجا که مردی براهبری ستمدیدگان برخیزد و ستمگران را سرکوب و حکومت مطلقه برقرار سازد .
پس هنگامیکه با توجه بوضع عمومی کشور ، نهایت هر دو راه بازگشت به رژیم سلطنتی باشد، از عقل بدور است که ما از هم اکنون این راه را در پیش نگیریم .
بعلاوه ما نباید قوانین موجود کشور را پایمال کنیم در حالیکه به درستی و سودمندی آنها اطمینان داریم .
بدین ترتیب چهار نفر باقی مانده نظر داریوش را پسندیدند و چون هر هفت نفر خود را برای در دست گرفتن سلطنت شایسته میدانستند امر بر استقراع قرار گرفت ، بدین قرار که اسب هر کدام در طلوع خورشید زودتر صیحه بکشد ، بپادشاهی برگزیده گردد. بهمین ترتیب عمل شد و داریوش بپادشاهی رسید .
همچنین در مورد حکومت جمهوری در کتاب ایران اقتصادی، از جلد سوم تاریخ هر و دوت چنین نقل شده است :
در سالهای اولی که بنادر یونانی تحت تسلط ایران درآمد غالباً توسط تیرانها ( (Tirana که مرد می مستبد بودند اداره میشد .
پس از شورش مردم این بنادر در عهد داریوش ، مردانیوس شاه دست نشانده او ، مستبدین یونانی را معزول کرد و بمردم اجازه داد که سرزمین خود را با اصول جمهوریت اداره کنند .
همین سیاست درخشان شاهنشاه هخامنشی موجب اعجاب مورخین گردید .
هرودوت مینویسد :
آنهائیکه وجود عقیده دموکراسی را در بزرگانی مانند اوتانوس با شک تلقی میکنند ، درباره این اقدام داریوش شاهنشاه و مردانیوس چه میتوانند بگویند .
با ذکر این مختصر میتوان بیقین ادعا کرد که شاهنشاهان هخامنشی دارای ایدئولوژی صحیحی بودند که بر پایه های مشخص اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی جای داشت و برگزیدن رژیم سلطنتی بر اساس هوی و هوس نبود بلکه با تشخیص وضع اجتماعی کشور و سیاستهای خارجی و شناخت انواع حکومتها و صرفه و صلاح مملکت آنرا برگزیدند. صفحات تاریخ نشان میدهد که برای ملت ایران مجالهای مناسبی جهت قبول رژیم دیگری غیراز شاهنشاهی و سلطنتی پیش آمده ، ولی همیشه رژیم سلطنتی ترجیح داده شده است .
کسانیکه به تاریخ آشنایی دارند میدانند رژیم هایی که برای ملت ها قابل قبول نبوده دوام نیافته است. بهمین دلیل محکم، میتوان روشن و آشکار گفت که ملت ایران در طول دو هزار و پانصد سال فداکاریها کرده و قربانیها داده تا این میراث عظیم خود را برای همیشه حفظ كند و اينك دو هزار و پانصد سال سلطنت پر از افتخار را با چهره های بزرگ شاهنشاهان و صفحات زرین تاریخ به دنیای کنونی عرضه نماید و جهانیان را به احترامی عمیق و بی پایان و ادارد .
ملت ایران در طول این زمان، دوره های بحرانی بسیار عظیمی را گذرانیده و همیشه فاتحین کشور را در تمدن عظیم خود مستهلك نموده است .
جانشینان اسکندر، سنتهای ایرانی را پذیرفتند و شیوه زندگی ایرانی را قبول کردند و کم کم مستهلك شدند .
اعراب با اینکه بظاهر تمام شئون تمدن ایرانی را از بین بردند ولی عظمت فلسفه عمیق تمدن ایرانی را قبول کردند و این درست همان نفوذ آداب اصیل ایرانی در اسلام است .
رأفت - عطوفت - مهمان دوستی - بزرگ دوستی - مناعت طبع - گذشت - صلح و دوستی - احترام حقوق دیگران - آزادی و آزاده گی - امر به معروف و نهی از منکر و مانند آن که همه در خلال سطور کتب مذهبی قبل از اسلام درج و در دست است. این شعار را همه شنیده ایم و میدانیم گفتار نيك ، كردار نيك ، پندار تيك ، با اینهمه افتخار آیا سزاوار است که ما نسلى محروم و عقب مانده نامیده شویم ؟
نه در اسلام که از یکهزار و چهارصد سال قبل آنرا قبول کرده ایم و نه در آئین زرتشت که پیش از آن پذیرفته بودیم در هیچکدام لاقیدی نسبت بامور دنیوی وجود نداشته است. شعار اسلامی در این مورد اینست در اسلام گوشه نشینی نیست.
سر تا سر کتب مذهبی زرتشتی تشویق کارگرو برزگر است.
در فر گرد ۳ فقره ۳۱ اوستا چنین نوشته شده است :
کسی که تخم زراعت میباشد آشوئی میکارد و در ترویج آئین مردم میکوشد، پاداش چنین کس با صد دعا و عبادت یکسان و از هزار بار اداء مراسم مذهبی و صدهزار قربانی نیکوتر خواهد بود .
در جای دیگر اهورامزدا میگوید :
کسی که گندم میکارد باین میماند که راستی میافشاند و دین مزدیسنا را از پیش میبرد
در مورد ستایش کار و اهمیت کارگر در پشت گرد ۱۲ تا گرد ۱۵ زامیاد چنین آمده است :
زمین به کسیکه با دست در آن کار میکند میگوید;
توای کسیکه با دست چپ و راست و با دست راست و چپ ، در روی من کار نکردی، تو باید در آتیه پشت در دیگران تکیه زده و روزی خود را از آنان گدائی کنی آری خوراک پس مانده و ریزه هایی که از دهان دیگران افتد، نصیب تو خواهد شد.
تحرك و دفاع از موجودیت کشور با شکل مذهبی اسلامی ، در زمان صفویه بحد اعلای خود میرسد و بعد از صفویه نادرشاه افشار و کریمخان زند در این زمینه دو چهره تابناک تاریخ ایران بشمار میروند .
از سال ۱۲۰۹ تا ۱۳۲۴ که فرمان مشروطیت بامضای شاه رسید ، یعنی در مدت یک قرن از حدود ۱۸۰۰ میلادی تا ۱۹۰۰ ، اروپا و آمریکا دو اسبه بطرف اکتشافات و صنایع و تجارت و قدرت میتاخت و حکومت قاجاریه به خوش گذرانی سرگرم بود، در این مدت کوتاه سیر قهقراقی بپایه ای رسید که برای حفظ حکومت خود مردم را به لاقیدی و بی بند و باری از راه مذهب و غیره تشویق میکردند و حکومتهای خارجی که برای کسب امتیازات بیشتر و نفوذ کاملتر مشتاق این ضعف بودند دائماً به عوامل ارتجاعي كمك مینمودند .
ولی علمای خیراندیش و واقع بین در خفا نقشه حکومت مشروطه را پرورش دادند و یکبار دیگر ریشه های حکومت سلطنتی ایران با خون راد مردان و آزادیخواهان ایرانی آبیاری شد و مشروطه سلطنتی را ببار آورد .
پس از پنجاه سال از گذشت مشروطه، حکومت شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله ایران برهبری شاهنشاه آریامهر آن راهی را انتخاب کرد که لایق ملت کهنسال ایران بود .
با کودتا و شورش ۱۳۵۷ این روند متوقف شد، امیدواریم به همت و کوشش رضا شاه دوم و هم گرایی ملت ایران به دوران باشکوه گذشته برگردیم.
برداشت از کتاب پهلویسم مکتب نو به قلم منوچهر هنرمند چاپ ۱۳۴۵
بزرگترین پادشاهی ایران