top of page

مقام شاه در ایران

Updated: Mar 31


مقام شاه در ایران باستان

مقام شاه در ایران باستان

پادشاهی در ایران باستان موهبتی الهی شمرده میشد و تا اهورامزدا از آن شاه راضی بود این موهبت برقرار میماند،

لذا شاهنشاه در ایران مظهر قدرت و اراده ملت بشمار میرفت و در روی زمین پس از خدای بزرگ تنها عظمتی بود که از طرف مردم شایسته ی ستایش شمرده میشد. از اینرو شاهنشاه نماینده ی خدا و سایه ی او در زمین منظور میگشت .

شاه در ایران ، به‌ ویژه در دوران هخامنشیان، ساسانیان و دیگر سلسله‌ها، نه‌تنها حاکم سیاسی و نظامی محسوب می‌شد، بلکه به‌عنوان نمادی از قدرت الهی و واسطه‌ای بین مردم و خدایان نیز دیده می‌شد.

مقام شاه در دوره هخامنشی

مقام شاه در دوره هخامنشی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود و به‌عنوان یکی از قدرتمندترین و متمرکزترین نظام‌های سلطنتی در تاریخ باستان شناخته می‌شود. شاه هخامنشی که اغلب با عنوان “شاهنشاه” (شاه شاهان) خطاب می‌شد، در رأس هرم قدرت قرار داشت و به‌عنوان حاکم مطلق امپراتوری پهناور هخامنشیان عمل می‌کرد. این امپراتوری که از هند تا مصر و از آسیای صغیر تا بین‌النهرین گسترش یافته بود، تحت فرمانروایی شاه به شکلی متحد اداره می‌شد.


جایگاه و نقش شاه:


۱. قدرت سیاسی و نظامی: شاه هخامنشی فرمانده کل نیروهای نظامی بود و تصمیم‌گیرنده نهایی در امور جنگ و صلح. او از طریق ساتراپ‌ها (استانداران) بر مناطق مختلف امپراتوری نظارت داشت، اما همه آن‌ها به او پاسخگو بودند.

۲. نماد الهی: شاه به‌عنوان واسطه بین مردم و خدایان، به‌ویژه اهورامزدا (خدای بزرگ در آیین زرتشتی)، دیده می‌شد. این باور به او مشروعیت دینی می‌بخشید و جایگاهش را فراتر از یک حاکم صرفاً زمینی قرار می‌داد.

۳. اداره امپراتوری: شاه با کمک دیوان‌سالاری پیچیده‌ای که شامل مشاوران، کاتبان و مقامات ارشد بود، امور مالی، قضایی و اداری را مدیریت می‌کرد. تخت جمشید (پارسه) به‌عنوان پایتخت تشریفاتی، محلی برای نمایش عظمت و قدرت شاه بود.

۴. عدالت و قانون: یکی از وظایف مهم شاه، برقراری عدالت بود. او به‌عنوان قاضی اعظم شناخته می‌شد و قوانین امپراتوری تحت نظارت او اجرا می‌شدند.


- کورش بزرگ: بنیان‌گذار امپراتوری هخامنشی، به دلیل تساهل و احترام به فرهنگ‌های مختلف تحت سلطه‌اش شهرت دارد.

- داریوش بزرگ: او با سازمان‌دهی مجدد امپراتوری، ساخت جاده شاهی و ایجاد سیستم مالیاتی منظم، قدرت شاهنشاهی را تحکیم کرد.


در کل، مقام شاه در دوره هخامنشی نه‌ تنها نمایانگر قدرت سیاسی و نظامی بود، بلکه به‌عنوان نمادی از وحدت، عدالت و مشروعیت الهی در امپراتوری چندفرهنگی هخامنشیان عمل می‌کرد.


شاهنشاه در دوره های هخامنشی خود را نماینده ی « اهورا مزدا» بر روی زمین میدانست . داریوش در سنگنبشته بیستون گوید:

چون اهورامزدا کار زمین را پریشان و آشفته یافت ، آنرا بمن سپرد و من آنرا بیاراستم و بنظم آوردم.


بنا به سنگ نبشته های هخامنشی سلطنت موهبتی است که از طرف اهورامزدا به شاهنشاه آن سلسله داده شده است. فرمان شاه بقدری ثابت و تغییر ناپذیر بود که در دنیای قدیم ضرب المثل شده بود که :

این مگر قانون ماد و پارس است که تغییر ناپذیر باشد.


شاه را بزبان هخامنشی خشایشیا Xshayathya مینامیدند و این همان کلمه است که در قرون بعد تبدیل به شاه شده است پادشاهی در ایران موروثی بود و قدرت شاه را در این دوره عملا اجتماع نیروی بزرگان و اشراف کشور که در واقع واسطه ی میان در بار و مردم بودند تا حدی محدود میکردند زیرا عادت بر آن شده بود که شش خانواده پارسی که سران آنها با داریوش طغیان کرده و بردیای دروغی را از میان برده بودند امتیازات خاص داشته باشند و در مهمات امور کشور رای آنان خواسته شود. بسیاری از بزرگان در کاخ شاهی حاضر میشدند و مجلس تشکیل میدادند که شاه بنظر مشورتی آنانرا اهمیت فراوان میداد.

رسوم درباری را هخامنشیان از دربار ماد اقتباس کردند خاطرات شکوه و جلال دربار آسوری نیز در دربار هخامنشی تأثیر فراوان داشت.


چون دولت هخامنشی وارث دولتها و تمدنهای پیش از خود بود از اینرو دربار آن پادشاهان در جلال و شکوه در دنیای قدیم مثل و مانند نداشت.


کتزیاس مینویسد که : روزی پانزده هزار تن از آشپزخانه شاهی غذا میخوردند طرز لباس را پارسیها از مادیها اقتباس کردند. شاه لباسی از پارچه های گرانبهای ارغوانی برتن میکرد و تاج بلندی بر سر داشت که آنرا یونانیان گاهی تیارTiare و در مواردی کیداریس Kydaris نوشته اند.


مقام شاه در ایران باستان

در آثاری که در دست است از وزیران نامی بمیان نیامده شاید بتوانیم بگوئيم يك مرد درباری چون مورد اعتماد شاه واقع میشد من در تمام کارهای کشور میگردید.

فرمانها و نامه های شاهنشاه در دفاتر شاهی ضبط میشد.

شاه در زمان صلح  فرمان میداد که محوطه ی وسیعی را دیوار کشیده و درخت کاری کنند با برگرد ،جنگلهای طبیعی دیوار میکشیدند و حیواناتی چون آهو و گورخر و خرگوش و پرندگان را در آنجا پر میدادند و بعد بدانجا رفته و شکار میپرداختند. گزنفون گوید. این نوع باغهای بزرگ را پردیس مینامیدن.


پس از برافتادن شاهنشاهی هخامنشی رسوم درباری احترام و تعظیم به پادشاهان یونانی که جانشین هخامنشی ها شده بودند بر نیفتاد و خوی شاه پرست ایرانی در پادشاهان یونانی که از کشور دمکرات یونان برخاسته بودند نیز تاثیر کرد. چنانکه اسکندر با وجود مخالفت سپاه یونانیش تجملات دربار پارسی را پذیرفت و تاج پارسی بر سر گذاشت و مانند داریوش سوم زنان غیر عقدی زیادی برگزید و اجازه داد که مردم در پیش او بخاک افتند.

مقام شاه در دوره اشکانیان

در دوره اشکانیان (پارت‌ها)، مقام شاه یا پادشاه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود و به‌عنوان مرکز قدرت سیاسی و نظامی امپراتوری شناخته می‌شد. پادشاه اشکانی که معمولاً با عنوان “شاهنشاه” (شاه شاهان) خطاب می‌شد، بالاترین مقام در سلسله‌مراتب حکومتی بود و قدرت او بر پایه سنت‌های پارسی و نظام قبیله‌ای پارتی استوار بود.

با این حال، برخلاف هخامنشیان که پادشاهی متمرکزتر داشتند، در دوره اشکانیان، قدرت شاه تا حدی با اشراف و خاندان‌های بزرگ (مانند سورن، کارن و مهران) تقسیم می‌شد. این خاندان‌ها که به‌عنوان ساتراپ‌ها یا فرمانروایان محلی عمل می‌کردند، در مناطق مختلف امپراتوری نفوذ زیادی داشتند و گاهی حتی در انتخاب یا برکناری شاه نقش ایفا می‌کردند. این ساختار غیرمتمرکز باعث می‌شد که شاه اشکانی بیشتر به‌عنوان “نخستین میان برابرها” دیده شود تا یک حاکم مطلق‌العنان.

از نظر مذهبی، شاه اشکانی به‌عنوان حامی آیین زرتشتی و دیگر باورهای محلی عمل می‌کرد، اما نسبت به ادیان مختلف انعطاف‌پذیری نشان می‌داد. او همچنین نقش فرمانده کل نیروهای نظامی را بر عهده داشت و در جنگ‌ها، به‌ویژه علیه دشمنانی مانند روم، حضور فعال داشت.

به طور کلی، مقام شاه در دوره اشکانیان ترکیبی از قدرت نمادین، نظامی و سیاسی بود که با تعادل ظریفی میان او و اشراف زمیندار حفظ می‌شد. این ویژگی، اشکانیان را از دیگر امپراتوری‌های متمرکز زمان خود متمایز می‌کرد.

مقام شاه در ساسانیان

در دوره ساسانیان، مقام شاه یا “شاهنشاه” (پادشاه پادشاهان) بالاترین جایگاه سیاسی و دینی در ساختار حکومتی ایران بود. شاهنشاه به‌عنوان حاکم مطلق و نماینده اهورامزدا (خدای بزرگ در آیین زرتشت) بر روی زمین تلقی می‌شد و اقتدار او نه‌تنها در امور سیاسی، بلکه در مسائل دینی و اجتماعی نیز نمود داشت. این مقام ترکیبی از قدرت الهی و زمینی بود که به شاه مشروعیت می‌بخشید.


ویژگی‌های مقام شاه در ساسانیان:


۱. قدرت متمرکز: شاهنشاه در رأس هرم قدرت قرار داشت و تمام تصمیم‌گیری‌های مهم، از جمله جنگ، صلح، و اداره کشور، به او وابسته بود.

۲. نظام طبقاتی : جامعه ساسانی به طبقات مختلفی تقسیم شده بود (موبدان، جنگاوران، کشاورزان و پیشه‌وران) و شاه به‌عنوان نگهبان این نظم طبقاتی عمل می‌کرد.

۳. نمادهای قدرت: تاج‌گذاری یکی از مهم‌ترین مراسم برای شاهان ساسانی بود که با تشریفات مذهبی همراه بود. تاج هر شاه معمولاً منحصر به فرد طراحی می‌شد و نشان‌دهنده هویت او بود.

۴. نقش دینی: شاهان ساسانی خود را حامی آیین زرتشت می‌دانستند و ارتباط نزدیکی با موبدان (روحانیون زرتشتی) داشتند. این ارتباط به آن‌ها مشروعیت دینی می‌داد.

۵. وراثت: معمولاً مقام شاهنشاه به‌صورت موروثی منتقل می‌شد، اما گاهی اوقات درگیری‌های داخلی یا انتخاب توسط اشراف و موبدان نیز در تعیین شاه نقش داشت.


- اردشیر یکم: بنیان‌گذار سلسله ساسانی که با سرنگونی اشکانیان، نظام شاهنشاهی ساسانی را پایه‌گذاری کرد.

- شاپور یکم: به خاطر پیروزی‌هایش بر امپراتوری روم و گسترش قلمرو ساسانیان شناخته می‌شود.

- خسرو انوشیروان: معروف به “عادل”، که اصلاحات گسترده‌ای در اداره کشور و نظام مالیاتی انجام داد.


در کل، مقام شاه در ساسانیان نه‌تنها یک عنوان سیاسی، بلکه نمادی از وحدت، قدرت و ارتباط با الوهیت بود که در فرهنگ و تاریخ ایران باستان جایگاه ویژه‌ای دارد. اگر سوال دقیق‌تری دارید، خوشحال می‌شوم بیشتر توضیح دهم!‏


پادشاهان ایران پس از اسلام

از گیومرث تا یزدگرد شهریار لقب داشته اند و لقبهای آنان همه ایرانی بوده است. پس از تهاجم اسلام بویژه تا سده هفتم هجری نیز بسیاری از کسانی که بر ایران یا بخشی از آن فرمانروائی یافته اند لقب داشته اند ولی لقبهای آنان ایرانی نبوده است.

زیاریان ، دیلمیان، اصفهبدان طبرستان و استنداران رویان با آن که خود را از ایرانیان نژاده می دانستند و به فرهنگ ایران مهر می ورزیدند و در نگاهداری آن می کوشیدند و نامهای زیبای ایرانی بر فرزندان خود می نهادند ، لقب ایرانی نداشته اند. پس از هزار و سیصد سال این نخستین بار است که شهریار ایران عنوانی ایرانی پذیرفته است. این پذیرش نموداری از دلبستگی ژرف شاهنشاه ما به زبان و فرهنگ ایران و گذشته تابناک و درخشان آن است.


شاهنشاه آریامهر

برگزیدن عنوان برای پادشاهان از آئینهای بسیار کهن ایرانی است و شاهنشاه با پذیرفتن این عنوان زیبا و برازنده يك آئین ملی باستانی را زنده کرده اند، شایسته بود که بررسی ویژه ای درباره این عنوان و آئین لقب نهادن بر شهریار ایران زمین و لقب ایشان انجام گیرد.

آریامهر به معنی « خورشید آریا ، و برازنده چنین پادشاهی است که از گوهر پاک ایرانی است و برای آسایش و پیشرفت و سرافرازی ایرانیان با همه نیرو و توان کوشیده و کارهای بزرگ انجام داده اند .

تاریخ نام شاهنشاه آریامهر را به مانند سایر پادشاهان نیک نام ایران باستان در خود حفظ خواهد نمود و تا پایان ابدیت ایران به نیکی از ایشان یاد خواهد شد و به مانند کوروش کبیر پس از ۲۵۸۴ سال شاهنشاهی هم چنان در پیکره تاریخ ایران درخشان و پابرجا باقی میمانند

خفظ شان و احترام به پادشاهان ایران زمین از گذشته دیر باز آمیخته بود با فرهنگ ایرانی و این رفتار از خصایص ایرانیان در رسم سپاسگزاری از شاهان ایران زمین بوده است, و اینک میراث شاهان ایران زمین رضا شاه دوم فرزند شاهنشاه آریامهرر می‌باشند و ایرانیان باید همچون گذشتگانمان ، سپاسگزار منش شاهانه ایشان باشند که همچون پدری دلسوز غریب به ۴۶ سال هست که از مبارزه دست نکشیده و حفظ شان و مقام و منزلت ایشان بر دوش ما است.








Comentarios

Obtuvo 0 de 5 estrellas.
Aún no hay calificaciones

Agrega una calificación
bottom of page